متریکس چگونه به لیدر بازار اتریبیوشن تبدیل شد؟
اتوماسیون بازاریابی و اتریبیوشن(پلتفرم اندازهگیری رویدادها) برای سنجش نتایج کمپینها و سایر برنامههای بازاریابی از نیازهای صنعت مارکتینگ برای رشد و توسعه برندها محسوب میشود.
بهمن تیماس، مدیرعامل متریکس در گفتگوی اختصاصی با کاماپرس از فعالیتهای این برند در حوزه مارکت و چالشهایی که به خصوص در جنگ 12 روزه داشتهاند، صحبت کرده است.
برای مشاهده جدیدترین اخبار کسب و کار کاماپرس را در اینستاگرام دنبال کنید.
داستان تولد متریکس چیست و چگونه به وجود آمد؟
حدود شش، هفت سال پیش، در هلدینگ پگاه دادهکاوان شریف این ایده مطرح شد که سرویسی تحت عنوان سرویس اتریبیوشن توسعه داده شود. این موضوع آغاز شد و همزمان با تحریمهایی بود که باعث شد سرویسهای غیرایرانی اتریبیوشن از ایران خارج شوند. پس از مدتی، این فرایند توسعه ادامه پیدا کرد و اولین سرویسهای اتریبیوشن در کشور راهاندازی شد. در این میان، متریکس بهعنوان اولین سرویس اتریبیوشن، لیدر بازار شد. یعنی توانست بخش عمدهای از بازار را در اختیار بگیرد. البته بعدها رقبای جدیتری هم وارد بازار شدند.
در آن سالها، نبود سرویس اتریبیوشن مناسب یک مساله بسیار جدی برای صنعت تبلیغات بود. چرا که اساس این صنعت بر مبنای فیدبکی است که از تبلیغات دریافت میشود. در واقع، نمیتوان بدون داده هزینه کرد، تبلیغ انجام داد و ندانست چه میزان بازگشت سرمایه وجود دارد. خوشبختانه همچنان متریکس لیدر بازار اتریبیوشن است، اما حقیقت این است که اندازه بازار اتریبیوشن، به واسطه اینکه بهعنوان یک لایه واسط میان تبلیغکننده و تبلیغدهنده عمل میکند، بازار بسیار بزرگی نیست. به همین دلیل، برای گسترش فعالیتها و رشد متریکس، به این سمت حرکت کردیم که تبدیل به یک پلتفرم جامع مارکت شویم. یعنی نه فقط در حوزه اتریبیوشن، بلکه در تمام حوزههای مارکت فعالیت کنیم. مارکت حوزههای مختلفی دارد و فعالیتهای متنوعی در آن انجام میشود. ما به سمت توسعه اتوماسیون بازاریابی در کنار اتریبیوشن حرکت کردیم تا یک همافزایی میان این دو سرویس شکل بگیرد و دادههای بسیار مفیدی میان آنها تولید شود.
از سال ۱۴۰۱ سرویس اتوماسیون بازاریابی را آغاز کردیم و تقریبا دو سال زمان برد تا این سرویس از فاز تست خارج شود و در اختیار مشتریان قرار گیرد. پس از آن، ارائه سرویسهای مختلف دیگری را نیز از جمله سرویس گیمیفیکیشن در یک لایه مجزا، سرویسهای ریتارگتینگ و سایر سرویسها، شروع کردیم. زمانی که یک هسته و یک سیستم شکل میگیرد، این قابلیت به وجود میآید که بتوان سرویسهای متنوع دیگری را نیز روی این بستر به مشتریان ارائه داد.
از آنجایی که شما در حوزه بازاریابی فعالیت دارید، به نظر میرسد ارتباط نزدیکی با نسل زد داشته باشید. همکاری با نسل زد چطور است؟
کار کردن با نسل زد طبیعتاً چالشهای خاص خودش را دارد، اما چیزی که من احساس میکنم این است که در اکوسیستم یک گارد ذهنی نسبت به نسل زد وجود دارد. به این معنا که برخی تمایل ندارند به سمت جذب نیروهای کمسنوسالتر که تازه وارد بازار کار میشوند، بروند یا با اکراه این کار را انجام میدهند. من متولد دهه هفتاد هستم و یادم هست زمانی که خودم وارد محیط کار میشدم، در همان دوره، در لینکدین برخی میگفتند، دهه هفتادیها مناسب نیستند و نباید جذب شوند. امروز اگر به اکوسیستم نگاه کنیم، میبینیم که یکی از ستونهای اصلی استارتاپها را دهه هفتادیها تشکیل میدهند. درباره نسل زد هم این چرخه دوباره در حال تکرار است. یعنی درباره دهه هشتادیها یا افرادی که سن کمتری دارند، دوباره همان نگاه تکرار میشود. به نظر من عجیب است که این موضوع مدام تکرار میشود، در حالی که نسلها ذاتاً با هم متفاوت هستند و هرکدام چالشها و در عین حال نقاط قوت خاص خودشان را دارند. گاهی این حرفها را از دهه هفتادیها میشنوم و با خودم فکر میکنم که انگار فراموش کردهاند، زمانی که خودشان وارد بازار کار میشدند، چه نگاه و گاردی نسبت به آنها وجود داشت.
در میان نسل زد، افراد بسیار بااستعداد و پرتلاش زیادی وجود دارند. گاهی واقعا تعجب میکنم که فردی با این سن و سال چگونه به موضوعاتی مسلط است که ما سالها برای بهدست آوردن تجربه آنها زمان صرف کردهایم. این افراد معمولاً بسیار علاقهمند و پرشور هستند و برای من تجربه همکاری با آنها بسیار مثبت بوده است. به همین دلیل، توصیه میکنم که این گاردها کنار گذاشته شود، چالشها پذیرفته شود و البته خود نسل زد هم بهتدریج یاد بگیرد که در محیط حرفهای چگونه جایگاه خود را تثبیت کند.
چه توصیهای به نسل زدیها دارید؟
طبیعتاً بسیاری از آنها در حال تصمیمگیری میان ماندن یا مهاجرت هستند که این موضوع کاملاً شخصی است و نمیتوان نسخه واحدی برای آن پیچید. یا اینکه در حال فکر کردن به این هستند که وارد یک مجموعه شوند و بهصورت حرفهای کار را یاد بگیرند یا به سمت کارآفرینی بروند و کسبوکار خودشان را راهاندازی کنند. من به کسی که واقعاً علاقه و اشتیاق کارآفرینی دارد، توصیه میکنم در اولین فرصت ممکن، چه بهتنهایی و چه با چند نفر همفکر، کار را شروع کند و استارت بزند. قدیمترها میگفتند اگر میخواهی کاری را یاد بگیری، مدتی برو شاگردی کن و بعد کسبوکار خودت را راه بینداز. این توصیه تا حدی در مورد بیزینس هم صدق میکند، اما به نظر من گزینه بهتر این است که خود فرد مستقیماً وارد عمل شود و کار را آغاز کند.
توصیه جدی من این است که اگر قصد راهاندازی کسبوکار دارند، بیش از حد درگیر ایدهآلگرایی و کمالگرایی نشوند. اینکه حتماً ایده باید فوقالعاده باشد یا تیم کاملاً بینقصی شکل بگیرد، لازم نیست. در مسیر ورود به شرکتها و ادامه دادن یک مسیر حرفهای هم توصیهها تفاوت چندانی ندارد. مهمترین نکته این است که افراد شروع به کار کنند و علاقه واقعی خودشان را پیدا کنند. علاقه نقش بسیار مهمی دارد، چون اگر از کاری که انجام میدهید لذت نبرید، به آن سطح بالایی که باید برسید، نخواهید رسید.
این کمالگرایی که از آن صحبت کردید چقدر بازدارنده است؟
در مورد کمالگرایی که بسیاری امروز درگیر آن هستند، دوست دارم این نکته را بگویم که شرایط فعلی کشور بهگونهای است که گاهی آرزوهای کوچک هم آرزوهای بزرگ محسوب میشوند. شاید در شرایط ایدهآل میشد بیشتر درباره تعادل کار و زندگی صحبت کرد، اما واقعیت این است که شرایط اقتصادی و اجتماعی فعلی چندان جذاب نیست. خود من بهعنوان مدیرعامل یک مجموعه، با وجود درآمد نسبتاً مناسب، نمیتوانم بگویم که دغدغه مالی ندارم.
در مسیر رشد، برای افرادی که تازه میخواهند کار خود را شروع کنند، نکاتی وجود دارد که اگر آنها را در نظر بگیرند، میتوانند رشد سریعتری داشته باشند و جایگاه بهتری در آینده پیدا کنند. حتی اگر بخواهند بعدها به سمت کارآفرینی حرکت کنند، دانستن این نکات مهم است.
این نکات چیست؟
یکی از مهمترین این نکات، تمرکز بر مهارتهای نرم است. بسیاری از افراد بیش از حد درگیر مهارت فنی یا دورههای تخصصی میشوند، اما مهمترین مهارت نرم از نظر من، مهارت ارتباط موثر است. ضعفی که من در بسیاری از تیمها میبینم، دقیقاً همین موضوع ارتباط مؤثر است. جملهای از آقای آذرخش منشی شنیدم که میگفت، درصد بسیار کمی از افراد واقعاً میفهمند که منظورتان چه بوده و چه گفتهاید، اما اغلب افراد فکر میکنند هم درست فهمیدهاند و هم درست فهماندهاند. این نکته را من بهطور عمیق درک کردهام.
اولین قدم در ارتباط مؤثر این است که شنونده خوبی باشیم، با دقت و توجه کامل گوش بدهیم، برداشت خودمان را اعتبارسنجی کنیم و مطمئن شویم منظور طرف مقابل را درست فهمیدهایم. ما همکاری داریم که راه حل جالبی برای این موضوع دارد. او حرف طرف مقابل را تکرار کرده و سوال میکند که آیا من درست فهمیدهام؟ نکته جالب اینکه در بیشتر مواقع مشخص میشود که ما فکر میکردیم که خیلی ساده یک موضوع را توضیح دادهایم اما متوجه میشویم که این طور نبوده است. در کنار آن، توانایی بیان شفاف و دقیق حرفها نیز اهمیت زیادی دارد.
علاوه بر این، شناخت حوزههای اطراف نیز بسیار کمککننده است. نیرویی ارزشمند است که در جهت اهداف کسبوکارها بتواند شاهکاری خلق کند و برای این کار نیز باید با تمام جوانب مجموعه خود آشنا باشید. مثلاً یک توسعهدهنده بد نیست آشنایی نسبی با محصول داشته باشد. این آشنایی سطحی کمک میکند بفهمیم کاری که انجام میدهیم چه تأثیری بر کسبوکار دارد.
موضوع دیگری که به نظرم اهمیت زیادی دارد، کامیونیتی و شبکه ارتباطی است. افزایش ارتباطات، هم برای پیشرفت شغلی و هم برای راهاندازی کسبوکار شخصی بسیار ارزشمند است، چرا که بسیاری از فرصتهای شغلی از طریق همین ارتباطات شکل میگیرند. اگر فردی واقعاً ارزش خلق کند، این ارزش دیده میشود و در آینده، چه از سوی مدیران و چه همکاران، فرصتهای بهتری برای او ایجاد خواهد شد.
بدون شک از زمانی که وارد متریکس شدید تا به امروز، چالشهای زیادی را پشت سر گذاشتهاید. مهمترین چالش برای شما چه بوده است؟
من در شرایط خاصی وارد متریکس شدم؛. پیش از آن روی کسبوکار خودم کار میکردم که شکست خورد و بعد جذب متریکس شدم. فضای متریکس برایم بسیار خاص بود. پروژهای بسیار هایتک با حجم دیتای بسیار بالا که تا به حال تجربهاش را به این صورت نداشتم. ابتدا بهعنوان توسعهدهنده نرمافزار وارد تیم شدم تا فضا را بهتر بشناسم. در آن مقطع، شرایط تیم بسیار خاص بود. برخی مهاجرت کرده بودند، تیمها با هم ادغام شده بودند و ناامیدیهایی وجود داشت. شروع کار بسیار سخت بود و بسیاری از چیزها باید از نو ساخته میشد.
در همان زمان هم نقطه عطف ما نگرشی بود که نسبت به چالشها داشتیم. اینکه بهجای نگرانی، آنها را بهعنوان فرصتی برای رشد ببینیم. در واقع طول کشید تا گارد تیم در برابر یک تازهوارد و ناامیدی که از آینده داشتند، از میان برداشته شود. پس از آن هم چالشهای متعددی داشتیم. از جمله جنگ که ضربه شدیدی به کسبوکار ما زد و باعث افت شدید درآمد شد. قبل از جنگ خیلی خوشحال بودیم، چراکه کسبوکار ما در حال رشد بود. بعد از جنگ 60 درصد از درآمد ما کاهش پیدا کرد. نگاه امیدوارانه در آن زمان خیلی بعید بود. ما سریع جلسه گذاشتیم و چون اندازه تیم ما هم کوچک است به سرعت توانستیم تصمیمات را عملیاتی کنیم. راهحلهای بسیار عجیبی هم برای ادامه حیات حتی در صورت ادامهدار بودن جنگ داشتیم. هم اکنون هم به درآمد قبل از جنگ بازنگشتهایم و شاید درآمد شرکت حدود 80 درصد درآمد روزهای قبل از جنگ باشد. در حقیقت، تلاش کردیم با نگاه مسالهمحور راهحل پیدا کنیم.
من در اوایل فعالیت کسبوکار را شبیه دوی سرعت میدیدم که باید به سرعت از رقبا گذر کنیم اما واقعیت این است که کسبوکار شبیه یک ماراتن است، نه یک دوی سرعت. باید استمرار داشته باشید و انرژی خود را تا به آخر حفظ کنید. حتی الان فکر می کنم که کسبوکار مانند یک مسابقه سه گانه است و باید هر نوع روش مسابقه را بلد باشید. در شرایط ایران، به دلیل ناپایداریها، باید انعطافپذیر بود و با قطبنما حرکت کرد، نه با نقشه ثابت.
موضوع جنگ یک موضوع بسیار پیچیده و خاص است. برای همین برنامهریزی کردهایم که در صورت بروز اتفاقات مشابه، بتوانیم خدمات خود را پایدار نگه داشته و سرویسهای خود را در هر شرایطی به مشتری ارائه دهیم. در واقع اتفاقات بد میتواند دومینووار روی بدهد و این مسائل میتواند بسیاری از افراد فعال در کسبوکارها را ناامید کند.
پس از جنگ تیم خود را تدافعی چیدهاید یا اینکه برنامههای توسعهای را مد نظر قرار دادهاید؟
حقیقت این است که بدون توسعه، ادامه مسیر برای ما معنایی ندارد. هدف ما این است که به یک ابزار جامع برای بازار مارکتینگ ایران تبدیل شویم و بخشی از ظرفیتهای این حوزه را پوشش دهیم. در واقع ما در کنار نگاه تدافعی برای آمادگی در برابر بحرانها، مسیر توسعه را نیز ادامه میدهیم. حوزه مارکت در ایران نسبتاً عقب است، نه به دلیل ضعف فنی، بلکه به دلیل پایین بودن احساس نیاز در بازار. این ضعف به دلیل عدم فعالیت شرکتهای بینالمللی این حوزه در بازار ایران است و حتی اگر تا این حد هم شاهد شناخته شدن اتریبیوشن در کشور هستیم، همین را هم مدیون فعالیت کوتاهمدت شرکتهای خارجی در ایران هستیم. البته رسیدن به شرایط ایدهآل و استانداردی که در دنیا نظارهگر آن هستیم، نیازمند احساس نیاز شرکتهای ایرانی است که این موضوع هم بسیار زمانبر و هزینهبر خواهد بود.
در هر صورت، ما تلاش میکنیم با ارائه یک ابزار جامع، کاهش منحنی یادگیری و بهرهگیری از هوش مصنوعی، ارزش بیشتری برای مشتریان ایجاد کنیم. هوش مصنوعی بتواند در پنل راهنماییهای لازم را به مشتری ارائه دهد و ابزار مناسب را نیز پیشنهاد کند. علاوه بر توسعه راهکارها و ابزاها، همچنان نیمنگاهی به بازارهای خارج از ایران نیز برای آینده داریم.
انتهای پیام
مرتبط با: