برندسازی چگونه تغییر کرده است؟
این روزها با ورود تکنولوژیهای جدید مانند هوش مصنوعی به حوزه برندینگ، شاهد تحولات بیشتری در این حوزه هستیم. به خصوص با تجربههایی چون جنگ 12 روزه و چالشهای دیگر اقتصادی نیاز به تحول در این حوزه بیشتر احساس میشود.
ایمان اشرف، مدیرعامل آژانس برندسازی ذن در گفتوگوی اختصاصی با کاماپرس از تحولات در این صنعت و آینده آن در ایران سخن گفته است.
برای مشاهده جدیدترین اخبار کسب و کار کاماپرس را در اینستاگرام دنبال کنید.
در ابتدا کمی درباره آژانس برندسازی ذن صحبت کنید. این مجموعه در چه حوزهای فعالیت میکند و دقیقاً چه خدماتی ارائه میدهد؟
ما یک آژانس برندسازی هستیم و حدود هشت سال است که بهصورت تخصصی در حوزه برندینگ فعالیت میکنیم. در این سالها پروژههای متعددی را اجرا کردهایم و با صنایع مختلف همکاری داشتهایم. از شهریور ۱۴۰۳ نیز به گروه شرکتهای یکتانت اضافه شدهایم. خدمات ما بهطور کلی در دو دسته اصلی قرار میگیرد. نخست، خدمات خلق برند که شامل استراتژی برند، دیزاین، ریسرچ و آیتمهای مرتبط با شکلگیری برند است و دوم، خدمات اجرای برندینگ که کمپینهای برندسازی، تولید محتوا، ابزارهای دیجیتال و فعالیتهای دیجیتال را در برمیگیرد.
به نظر شما در حال حاضر مهمترین چالش در حوزه برندسازی و تبلیغات چیست؟
از نگاه من، مهمترین چالش تهدیدی است که در بازار وجود دارد و به وضعیت نامناسب بازار مربوط میشود. این شرایط تأثیر مستقیمی بر بودجههای مارکتینگ و برندینگ سازمانها گذاشته و باعث شده بسیاری از کسبوکارها برنامههای خود را محدودتر کنند یا کمتر وارد فضای برندینگ شوند. دلیل آن نیز این است که برندسازی نیازمند برنامهریزیهای بلندمدت است و ما در حال حاضر با سطح بالایی از عدم قطعیت در کشور مواجه هستیم. بهطوریکه ارائه استراتژی به کسبوکارها در برخی موارد حتی میتواند تصمیم نادرستی باشد، زیرا مشخص نیست این استراتژیها بر چه مبنای قطعی استوار باشند.
همین شرایط باعث شد ما تغییر اساسی در فعالیتهای خود ایجاد کنیم. اگر پیش از این تمرکز اصلی ما بر پروژههای ریسرچ، استراتژی و برندسازی بود، بهویژه پس از جنگ، به سمت اجرای کمپینهای ارتباطی برند حرکت کردیم. کمپینهایی که بتوانند در بازه زمانی کوتاهتری به نتیجه برسند. همچنین تلاش کردیم برنامهٔهای ریسرچی خود را با استفاده از برخی تکنیکها و ابزارها کوتاهتر کنیم تا خروجی سریعتر و مؤثرتری ارائه دهیم. تجربهای داشتیم که یک پروژه ریسرچ پیش از جنگ آغاز شد، اما با شروع جنگ ادامه پیدا کرد و طبیعتاً نتایج تحقیق و اثر آن بر استراتژی کاملاً تغییر کرد. زیرا پاسخها و دادههایی که پیش از جنگ به دست میآمد، پس از آن بهطور اساسی متفاوت شد. این موضوع به نظر من یکی از بزرگترین چالشهایی است که امروز در طراحی کمپینهای تبلیغاتی و برندی با آن مواجه هستیم.
همیشه برای طراحی کمپینهای تبلیغاتی محدودیتهایی وجود دارد؛ گاهی از نظر بودجه و گاهی بهدلیل نظارتهای حاکمیتی. به نظر شما چه محدودیتهایی در این زمینه وجود دارد؟
این محدودیتها بسیار متنوع هستند و از سوی گروههای مختلف، چه داخلی و چه خارجی اعمال میشوند. بهویژه در حوزههای حاکمیتی، گاه برخوردها سلیقهای است و افراد بر اساس برداشت شخصی خود تصمیمگیری میکنند. برای مثال، در ساخت تیزر برای صداوسیما با محدودیتهایی مواجه هستیم و در فضای دیجیتال و شبکههای اجتماعی نیز محدودیتهای دیگری وجود دارد. ما در طول این سالها یاد گرفتیم چگونه با این شرایط کنار بیاییم و در برخی موارد راهحلهایی برای عبور از آنها پیدا کنیم.
از تجربههای خود در این زمینه بگویید. این محدودیتها را به اصطلاح چگونه دور میزنید؟
بهعنوان نمونه، اگر محتوا بهگونهای تولید شود که مشخص نباشد داخل ایران ساخته شده، عملاً امکان ایراد گرفتن از آن کمتر میشود. در پروژههایی که محصول برای خارج از ایران بوده، عکاسی و فیلمبرداری به شکلی انجام شده که از نظر قانونی قابل ایراد نباشد و محل تولید محتوا مشخص نشود.
از سوی دیگر، ما به بسیاری از ابزارهای مهم مارکتینگ دسترسی نداریم. شبکههایی مانند اینستاگرام و فیسبوک که در سراسر دنیا مورد استفاده هستند، برای ما یا به دلیل فیلترینگ یا محدودیتهای خود شرکتها عملاً در دسترس نیست. این مساله بهویژه برای اینستاگرام جایگزین مناسبی ندارد. با این حال، در حال حاضر از ابزارهایی مانند تبلیغات تلگرام استفاده میکنیم. چراکه با وجود همه محدودیتها، از نظر هزینه همچنان مقرونبهصرفه است.
یکی دیگر از چالشهای جدی این صنعت، منابع انسانی است. آیا شما هم در حال دست و پنجه نرم کردن با آن هستید؟
صد در صد. ما انواع مدلها را آزمودهایم؛ از استخدام نیروی دائم گرفته تا همکاری پروژهای، استفاده از فریلنسرها و همکاری با شرکتهای همکار. هیچکدام از این روشها قطعیت کامل ندارد و انتخاب آنها به نوع پروژهها و فضای فعالیت شرکت بستگی دارد. بر اساس تجربه، در پروژههای تخصصی، استخدام نیروی متخصص تماموقت در ایران بسیار دشوار است. زیرا حتی با پرداخت حقوق بالا نیز سقفی وجود دارد و آن فرد میتواند با انجام چند پروژه در ماه درآمد بیشتری کسب کند. به همین دلیل، ما در آژانس ذن پروژههای تخصصی را عمدتاً با فریلنسرها و نیروهای پروژهای پیش میبریم، اما کارهای روتین، دائمی و از جنس محتوا و پشتیبانی را در داخل سازمان مستقر کردهایم. این رویکرد هم به کنترل هزینهها کمک میکند و هم آسیبپذیری را کاهش میدهد. بهویژه با توجه به اینکه از دوران کرونا به بعد، این صنعت بارها دچار شوک شده و معمولاً در هر بحرانی، نخستین بخشی که آسیب میبیند مارکتینگ است.
نکته مهم دیگر، امکان دورکاری است. همکاری بهگونهای که نیروها بتوانند پروژهها را بهصورت دورکار انجام دهند، امروزه یک ضرورت است. هرچند این شیوه نیز چالشهای خاص خود را دارد؛ بهویژه در کمپینهایی که نیازمند زمانبندی دقیق است. از سوی دیگر، وضعیت بازار تولید محتوا نیز با مشکلاتی مواجه است؛ بهطوریکه برخی افراد صرفاً با فعالیت محدود در اینستاگرام و استفاده از ابزارهای موبایلی خود را تولیدکننده محتوا میدانند که این مساله به کیفیت بازار لطمه زده است.
نقش تکنولوژیهای جدید را در صنعت تبلیغات چگونه میبینید؟
اولین تکنولوژی که به ذهن خطور میکند، هوش مصنوعی است. باید گفت که این فناوری تأثیر بسیار زیادی بر فضای کاری ما داشته است. هوش مصنوعی بهعنوان یک ابزار کمککننده، بهخصوص در تولید محتوای متنی، طراحی، گرافیک و محتوای تصویری، کاربرد گستردهای پیدا کرده است. با این حال، همواره تأکید ما این بوده که باید به هوش مصنوعی صرفاً به چشم ابزار نگاه کرد. همانند فتوشاپ یا ایلاستریتور که ابزاری کمککننده در حوزه کاری ما هستند. هوش مصنوعی میتواند در ایدهپردازی و اجرا کمککننده باشد، اما جایگزین فکر، خلاقیت و دانش انسانی نمیشود. متأسفانه گاهی مشاهده میشود که بدون تفکر، همه چیز به هوش مصنوعی سپرده میشود که این رویکرد میتواند خطاهای جدی ایجاد کند.
هم اکنون جستوجو در گوگل در حال از بین رفتن است و این خیلی بد است. من همیشه به همکارانم توصیه میکنم که به جای پرسیدن از چت جیپیتی از جستوجوی گوگل و ویدیوهای یوتیوب استفاده کنند. چراکه درصد خطا کمتر میشود. در واقع ما باید از خلاقیت و نگاه خودمان کارها را جلو ببریم و از چت جیپیتی فقط برای وسعت بخشیدن به دید و به عنوان بهتر کردن ایدهها استفاده کنیم.
ما از دیگر ابزارهای نوین نیز برای جمعآوری داده یا مدیریت پروژهها استفاده میکنیم. این ابزارها کار ما را خیلی راحت کردهاند.
برخی شرکتها بهصورت کاملاً تخصصی و حرفهای صفر تا صد یک ویدیو را با هوش مصنوعی تولید میکنند. آیا شما هم به این سمت حرکت کردهاید و اینکه چقدر با این کار موافقید؟
ما هم از هوش مصنوعی برای تولید ویدیو و تصویر استفاده کردهایم اما همیشه به این برنامه به دید یک ابزار کمکی نگاه میکنیم. البته این خود نیازمند یک تخصص عمیق و مستقل است. اگر این کار در سطح حرفهای انجام شود، میتواند بسیار مؤثر باشد و نمیتوان به آن ایرادی گرفت. برای مثال میتوانم به ویدیویی که برای کمپین همراه اول ساخته شده بود، اشاره کنم. اما تولید ویدیوهای ساده و سطحی صرفاً با چند پرامپت، نهتنها کارآمد نیست بلکه میتواند به برند آسیب بزند. بدون شک حتی افراد حرفهای که با هوش مصنوعی نسبت به ساخت صفر تا صد ویدیوی تبلیغاتی اقدام میکنند، از سایر ابزارها مانند پریمیر و افترافکت نیز برای بهبود خروجی استفاده میکنند.
آیا کمپینی بوده که هنوز در ذهنتان باقی مانده باشد؟
کمپینهای بلک فرایدی امسال یکی از نمونههای برجسته بود که به بزرگترین رویداد فروش سال برای همه کسبوکارها تبدیل شد. حتی این رویداد از شب عید و برخی دیگر از زمانهای اصلی فروش برندها در ایران نیز بزرگتر بود.
چند مورد از برندهایی را که در بلک فرایدی کمپینهای بهتری داشتند، میتوانید نام ببرید؟
برندهایی مانند دیجیکالا، اسنپپی و تکنولایف کمپینهای پرحجمی اجرا کردند. خانومی امسال برعکس پارسال چندان قوی ظاهر نشد اما شاید دلیل آن این باشد که سایر برندها بسیار خوب ظاهر شدند تا این برند به چشم نیاید.
این کمپینها که نام بردید، چه ویژگی داشتند که شما را جذب کردند؟
همین که خودروی 207 را به قیمت یک میلیون تومان فروختند اتفاق بزرگ و خاصی بود. شاید خیلیها بگویند که از کجا مطمئن شویم که این کار را کردهاند، چون در زمینه خبررسانی کمی ضعیف عمل کردند اما من که با تیمهای تبلیغاتیشان در تماس هستم میدانم که به جای یک خودرو، 5 خودروی 207 را به این قیمت ارائه کردند. در ایران جوی وجود دارد که شاید بسیاری از افراد فکر میکنند که این نوع از تخفیفهای کهکشانی دروغ است اما ما که در ارتباط هستیم، میدانیم که همه آنها انجام شده است. شاید اگر این برندها به کمک رسانههایی مانند رسانه شما اطلاعرسانی بهتری داشته باشند، اعتمادسازی مخاطب نیز بیشتر میشود.
نتایج فروش و بازدید نیز نشان داد که این کمپینها دستاوردهای قابلتوجهی داشتهاند و رکوردهای جدیدی ثبت شده است. این موفقیتها حاصل ترکیب ایده خلاق، استفاده همزمان از رسانههای مختلف و شناخت دقیق بازار ایران است. دیجی کالا در روز اول بلک فرایدی اعلام کرد که 2.2 هزار میلیارد تومان فروش داشته است. ما در یکتانت نیز در هفته بلک فرایدی رکورد بسیار جذابی ثبت کردیم و فروش ما نیز 3 برابر فروش سال گذشته بود که تازه در آن سال هنوز جنگ اتفاق نیفتاده بود.
در کل و از دید مخاطب، جذابیت این کمپینها در ترکیب تخفیفهای قابلتوجه، جوایز جذاب و امکان خرید اقساطی بود. این سه عامل، بهویژه در بازار ایران، نقش کلیدی در موفقیت کمپینهای تبلیغاتی دارند.
جمعبندی شما از این کمپینها چیست؟
جمعبندی من این است که واقعاً برخی برندها عملکرد بسیار خوبی دارند. صادقانه بگویم، از دیدن و دنبالکردن فعالیتهایشان، چه آنهایی که با ما همکاری داشتهاند و چه آنهایی که با همکاران ما کار کردهاند، لذت میبرم. به نظر من، برندهایی که محصول خوبی دارند، امروز مسیر درستی را طی میکنند و در حوزه مارکتینگ نیز بهصورت اصولی و حرفهای پیش میروند. اگر بخواهم مثال بزنم، برندهایی مانند دیجیکالا، ازکی، مجموعه اسنپ و برخی دیگر از این دست، عملکرد قابل قبولی داشتهاند.
در مقابل، برخی کمپینها نیز بودهاند که واقعاً جای تأسف داشتهاند. برای مثال، بیلبوردی که در یک لوکیشن خاص برای بانک سپه اجرا شده بود، با وجود اینکه هزینه زیادی چه در فضای دیجیتال و چه در محیط برای آن صرف شده بود، از نظر بصری بسیار ضعیف به نظر میرسید. هرچند در سری جدید بیلبوردهای این برند که اکنون اکران شدهاند، طراحیها کمی بهتر شده، اما باز هم از این موارد زیاد میبینیم و واقعاً ناراحت میشویم که چرا چنین اتفاقاتی رخ میدهد. با این حال، اگر روند کلی کمپینهای تبلیغاتی را در طول سالها بررسی کنیم، از نظر اجرا بهطور کلی پیشرفت داشتهایم و من نمره نسبتاً خوبی به این مسیر میدهم. اگر مورد خاصی برای بررسی یا به چالش کشیدن وجود داشته باشد، میتوان درباره آن صحبت کرد، اما در مجموع نگاه من مثبت است. اگر فضا فراهم شود و مانعی ایجاد نشود و کسبوکارها بتوانند بهدرستی فعالیت کنند، نتایج بهتری هم حاصل خواهد شد.
اگر از بلک فرایدی عبور کنیم و به قبل از آن برگردیم، آیا کمپینی هست که در ذهن شما مانده باشد؟
بله، برای مثال کمپین اکالا به نظرم پیش از بلک فرایدی کمپین بسیار خوبی بود. این کمپین روی مهمترین مزیت رقابتی خود، یعنی ارسال رایگان، تمرکز کرده بود. این نشان میدهد که تصمیمگیری آنها مبتنی بر داده بوده است. طبق مطالعات و تحقیقاتی که انجام شده، یکی از مهمترین دلایلی که باعث میشود افراد از خرید اینترنتی منصرف شوند، هزینه ارسال است. اکالا این مانع را حذف کرده و ارسال را رایگان کرده است. به نظر من این اقدام بسیار جذاب است و در حال حاضر هیچیک از رقبا چنین مزیتی ندارند. این دقیقاً همان تمایز و ارزش پیشنهادی است که هم برای مخاطب قابل درک است و هم رقبا هنوز نتوانستهاند به آن دست پیدا کنند. این موضوع به زیرساخت و قدرت لجستیکی آنها در هلدینگ گلرنگ برمیگردد. بهطور کلی، این کمپین با تمرکز بر یک نقطه ساده اما بسیار مهم برای مخاطب، در ذهن من ماندگار شد. غیر از این مورد، اگر بخواهم کمپین دیگری نام ببرم، میتوانم به ازکی هم اشاره کنم ولی در حال حاضر چیز خاصی به ذهنم نمیرسد.
آیا شما تجربه همکاری با اینفلوئنسرها را هم داشتهاید؟ این نوع تبلیغات را چگونه میبینید؟
واقعیت این است که فضا بسیار متفاوت است. در بسیاری از موارد میتوان همکاریهای بسیار خوبی داشت. برخی از اینفلوئنسرها درک مناسبی دارند، همراهی میکنند و لزوماً اعداد و ارقام غیرمنطقی مطالبه نمیکنند اما برخی دیگر اعداد عجیبی را برای همکاری مطرح میکنند. البته هر مورد باید متناسب با کیس خودش بررسی شود. با این حال، نسبت به سالهای قبل، خروجیها از نظر جذب فالوور بهمراتب ضعیفتر شده است. قبلاً در کمپینها بهراحتی با همکاری یکی دو اینفلوئنسر، افزایش ده تا پانزده هزار فالوور اتفاق میافتاد، اما امروز این کار بسیار دشوار شده است. مخاطبان بسیار هوشمندتر شدهاند و بهمحض اینکه اینفلوئنسر شروع به صحبت میکند، متوجه میشوند که قرار است تبلیغی انجام شود یا زمینهسازی برای تبلیغات بعدی صورت بگیرد. به همین دلیل، نرخ جذب فالوور از طریق اینفلوئنسر مارکتینگ کاهش یافته است. با این حال، همچنان اینفلوئنسر مارکتینگ یکی از دو یا سه گزینه اصلی برندها برای کمپینهای دیجیتال به شمار میرود.
نکته بسیار مهم در مارکتینگ این است که محتوایی که قرار است تبلیغ شود و سناریویی که طراحی میشود، باید با مخاطب آن اینفلوئنسر و فضای پیج او همخوانی داشته باشد.
تجربه خود شما در این زمینه چگونه بود؟
در یکی از آخرین تجربهها، برای یک شرکت داروسازی که یک مسکن تولید کرده بود، با محدودیتهای قانونی در پروموت محصول مواجه بودیم و همچنین چالش این بود که چگونه این محصول را با فضای هر اینفلوئنسر تطبیق دهیم. ابتدا یک استراتژی طراحی کردیم، سپس بر اساس آن، پیجها و اینفلوئنسرها را انتخاب کردیم و برای هر کدام سناریوی اختصاصی نوشتیم. بررسی کردیم که کدام نوع محتوا در پیج آنها بازخورد بهتری دارد و مخاطبانشان معمولاً با چه سبکی ارتباط برقرار میکنند. سپس از آنها خواستیم سناریو را متناسب با سبک شخصی خود اجرا کنند. نتیجه بسیار موفقیتآمیز بود؛ بهطوریکه با وجود تبلیغاتی بودن محتوا، رکورد ویو در برخی از آن پیجها ثبت شد. این نشان میدهد که همسانسازی محتوا با رسانهای که در آن منتشر میشود، تا چه اندازه اهمیت دارد.
برخی معتقدند که محتوا باید از سمت برند آماده و در اختیار اینفلوئنسر قرار داده شود تا او صرفاً آن را منتشر کند. این رویکرد را چگونه ارزیابی میکنید؟
این موضوع بستگی به نوع پیج دارد اما به نظرم جواب نمیدهد. برخی پیجهای عمومی که حجم بالایی از تبلیغات را منتشر میکنند، ترجیح میدهند بنر یا ویدیوی آماده دریافت کنند. ما حتی در آنجا هم بنرهای آماده را با محتوای کلی پیج همسان کردیم. در یکی از کمپینها با پیجی که دارای محتوایی از نوع دانستنی یا دانستنی روز بود، همکاری داشتیم. این پیجها محتوای آموزشی خاص خود را تولید میکنند. ما ابتدا سبک محتوایی آنها را بهطور کامل بررسی کردیم و سپس یک محتوای دانستنی درباره تاریخچه مسکنها تولید کردیم و آن را به برند خود متصل کردیم. نریشن و سبک روایت نیز دقیقاً مشابه محتوای خود پیج طراحی شد. جالب اینجا بود که با وجود اینکه هزینه انتشار این ویدیو دو برابر بود، باز هم ویوی بسیار خوبی گرفت. این تجربه نشان میدهد که اگر قرار است همکاری مؤثری شکل بگیرد، محتوا باید تا حد امکان با رسانه منتشرکننده همسانسازی شود.
نقش تحقیقات بازاریابی را در این زمینه چگونه میبینید؟ آیا خود شما تجربهای در این زمینه داشتهاید؟
بهطور کلی، تحقیقات را میتوان به چند دسته تقسیم کرد که شامل تحقیقات بازار، تحقیقات بازاریابی و تحقیقات برند است. هر یک از اینها هدف مشخصی دارند. در پروژههای تحقیقاتی، نخستین گام این است که هدف را بهدرستی مشخص کنیم و بر اساس آن، پروتکل تحقیق و پرسشها را طراحی کنیم. تحقیقات بازار معمولاً به اندازه بازار، بررسی رقبا و شناسایی فرصتها میپردازد. تحقیقات بازاریابی با هدف طراحی بهتر فعالیتهای بازاریابی انجام میشود و تحقیقات برند بر بررسی تداعیات ذهنی مخاطبان نسبت به برندها تمرکز دارد. در حوزه مارکتینگ، تحقیقات بازار به ما کمک میکند ایدهها و خلاقیتهای مؤثرتری ارائه دهیم و کمپین را بر اساس نتایج تحقیق بچینیم.
آیا میتوانید به یکی از تجربیات موفق خود در این زمینه اشاره کنید؟
ما اصلا برای این کار از یک محصول توسعهیافته توسط خودمان به نام سیگنالیت استفاده میکنیم. این محصول به برندها برای تحقیقات در این حوزهها کمک میکند. برای مثال، در پروژهای مربوط به تولید ویتامین سی، نیازهای مختلف مخاطبان را از دل تحقیق استخراج کردیم. به طوری که از پیشگیری از سرماخوردگی گرفته تا شادابی پوست، افزایش انرژی، طعم محصول و بستهبندی همه از دل این تحقیقات بیرون آمد. این موارد را در قالب چند دسته فایده برند طبقهبندی کردیم و بر اساس آن، ایدههای متنوعی برای کمپین ارائه دادیم. مزیت این رویکرد این است که ایدهها از دل بازار و نیاز واقعی مخاطب بیرون میآید، نه صرفاً از سلیقه تیم خلاق. در پروژههای برندینگ نیز انجام تحقیق ضروری است، زیرا برای ساخت هویت و شخصیت برند باید بدانیم چه تصویری برای بازار مناسبتر است.
پیشبینی شما از آینده صنعت تبلیغات چیست؟
واقعیت این است که در ایران پیشبینی چندان آسان نیست، زیرا عدم قطعیت بالاست و هر اتفاقی ممکن است رخ دهد. ممکن است دوباره جنگی رخ دهد و فعالان صنعت تبلیغات را با چالش مواجه کند.
یک سری چالشها برای تمام برندها یکسان است اما شاید برخی مسیرهای توسعه در صنعت تبلیغات متفاوت از سایر حوزههای کاری باشد. در این زمینه آینده و مسیر توسعه را چگونه میبینید؟
از نظر رسانه، شاهد رشد پیامرسانهای داخلی هستیم که ویوی خوبی میگیرند و مخاطبان قابل توجهی دارند. انگار یک گروه جدیدی از مخاطبان که تعدادشان هم کم نیست، در این پیامرسانها مانند روبیکا، بله و ایتا شروع به فعالیت کردهاند. شما میتوانید هم اکنون کمپینهای بسیار خوبی را در این پیامرسانها داشته باشید.
همچنین تبلیغات محیطی دیجیتال بهتدریج در حال جان گرفتن است. در نقطه فروش نیز شاهد حرکت به سمت تجربهمحوری هستیم. به نظر من، آینده تبلیغات به سمت برند اکسپرینس، استفاده هوشمندانه از داده و هدفگیری دقیقتر مخاطبان پیش میرود. همکاری بین برندها، استفاده از مدلهای مالی مانند BNPL و فروش اقساطی و توجه به عناصر آمیخته بازاریابی فراتر از پروموشن، از جمله عواملی است که میتواند به توسعه پایدار مارکتینگ در ایران کمک کند. حتی میتوان در این حوزهها پا را فراتر نهاد و با دادن کارتهای اعتباری بازار را تکان بیشتری داد. نمونه موفق آن ابتکار بلوبانک در ارائه وام 15 میلیونی برای گردشگری بود که باعث رونق دوباره گردشگری کیش شد. میکامال همین تجربه را در بلک فرایدی با وام 100 میلیون تومانی بانک گردشگری ادامه داد که آن هم واقعا موفق بود. در واقع باید به سمت توجه به محصول و مشتری پیش برویم تا بازاریابی بهتری داشته باشیم.
انتهای پیام