ترجمه فارسی کتاب «رولت سرخ» که داستان خواندنی و واقعیِ ناپدید شدن ثروتمندترین زن چین است، در کمتر از سه ماه به چاپ سوم رسید.
به گزارش کاماپرس، این کتاب که اولین بار توسط نشر ثالث در پاییز امسال منتشر شد، به قلم دزموند چام نوشته شده است. او همسرِ ویتنی دوان، ثروتمندترین زن چین بود که به صورت ناگهانی مفقود شد. دزموند 4 سال تلاش کرد تا او را پیدا کند اما هیچ نتیجهای حاصل نشد. این مرد عاصی که اطلاعات و تجربههای گرانبهایی از روابط پشت پرده قدرت در چین داشت، تصمیم گرفت آنچه میداند را به رشته تحریر درآورد. او در مصاحبه با تایم مدعی شده که این نوشتهها در ابتدا یک هدیه برای پسرش (فرزند مشترک او و ویتنی دوان) بود اما پس از مدتی تصمیم گرفت آن را به شکل کتاب منتشر کند.
کتاب رولت سرخ، به سرعت و به شدت مورد استقبال علاقمندانِ سیاست و مردمی که نسبت به حکومت چین کنجکاو بودند، قرار گرفت. رسانههایی مانند اکونومیست و فایننشیالتایمز در سال 2021 این کتاب را در فهرست بهترینهای سال قرار دادند. اواخر همان سال، تایم گفتگوی مفصلی با دزموند چام انجام داد. او در این گفتگو درباره تبعید، کتابِ رولت سرخ، دوری از وطن و تلاشش برای به هم رساندن ویتنی و پسرشان به صورت مفصل صحبت کرد.
بیشتر بخوانید:
یک تماس تلفنی پس از 4 سال بیخبری
طی چهار سالی که همسر دزموند چام در چین ناپدید شد، او صدها بار با تلفن همسرش تماس گرفت. آن خط همیشه خاموش بود ولی در اوایل سپتامبر اوضاع تغییر کرد و دزموند چام پیامکی تند از سوی ویتنی دوان دریافت کرد که از او میخواست بلافاصله با او تماس بگیرد.
تلفن زنگ خورد و او جواب داد. مصرانه از دزموند چام خواست جلوی انتشار کتابش با نام رولت سرخ: ثروت، قدرت، فساد و خشونت در چین کمونیست، روایتی از درون را بگیرد. این کتاب جزییات ناپدید شدن دوان و معاملات تجاری مشکوکی که برخی اعضاء ارشد حزب کومونیست چین در آن دست داشتند را شرح میداد. همین موضوع باعث شده بود ویتنی دوان به یک میلیاردر و به ثروتمندترین زن چین تبدیل شود.
این نخستین تماسی بود که چام بعد از ناپدید شدن دوان در خیابانهای پکن در سال 2017 با او برقرار کرده بود. این تماس درست چند ساعت بعد از این که نخستین نظرات درباره کتابش در رسانههای غربی منتشر شد با او گرفته شد. دوان و چام در گذشته عمیقاً در چندین طرح توسعه بزرگ و بسیار پرمنفعت در پایتخت چین، از جمله ساخت ترمینال بار فرودگاه پکن و هتل بولگاری، مشارکت داشتند و با افراد تراز اول چین به ویژه با ون جیابائو، همسر نخستوزیر سابق، ارتباط تنگاتنگی داشتند. ناپدید شدن ویتنی دوان همیشه امری سیاسی تلقی شده بود.
چام در سال 2015 پس از این که توانست برای پسر از مدرسهای در انگستان پذیرش بگیرد، چینِ تحت استبداد شی جین پینگ را ترک کرد. پیوند ازدواج او با ویتنی دوان نیز دو سال قبل از آن خاتمه یافته بود و چام بعد از ناپدید شدن همسرش به سرزمین اصلی چین بازنگشت.
او که در شانگهای به دنیا آمده بود، در کودکی به هنگکنگ رفت و دوران کالج را در آمریکا گذراند. بخشهایی از گفتگوی تایم با او را در ادامه میخوانید؛
تایم: وقتی با ویتنی صحبت کردید حالش چطور بود؟
چام: خوب به نظر میرسید. گفت در چهار سال گذشته هیچ خبری از دنیای بیرون نداشته است. گفت با من با ملایمت رفتار کردهاند و رفتار بدی نداشتهاند. بعد خواست انتشار کتاب را متوقف کنم و گفت: «اگر اتفاقی برای پسرمان بیفتد چه احساسی خواهی داشت؟ و اگر برای من اتفاقی بیفتد چه بر سر پسرمان خواهد آمد؟» برداشت من این بود که این یک تهدید است. مادر ویتنی در ماه ژوئن درگذشت. او قبل از آن عادت کرده بود هر روز به ویتنی تلفن بزند به این امید که بالاخره او روزی جواب بدهد. واضح است که این اتفاق هیچگاه نیفتاد. من این موضوع را به ویتنی گفتم و اضافه کردم: «تلفن تو چهار سال قطع بود و حالا امروز بعد از انتشار خبر کتابِ من، خط تلفن تو وصل شده و میتوانی به هر کسی در دنیا زنگ بزنی. این غیرممکن است!»
با خواندن کتاب متوجه میشویم که شما علاقه زیادی به یکدیگر داشتهاید و با هم یک تیم بسیار متحد بودهاید. ناپدید شدن ویتنی چه تأثیری روی شما داشت؟
بیشتر به خاطر پسرم بود. چون او الان فقط 12 سال دارد و ناپدید شدن ویتنی بر روان او اثر گذاشته است. پسرم گاهگاهی زیر گریه میزند. درباره مادرش فکر میکند و درباره این که چه بر سرش آمده است حرف میزند. اگر او مرده بود، میشد قضیه را خاتمه داد و سعی کرد چیزهای خوب را به یاد آورد و به زندگی ادامه داد ولی با ناپدید شدن او به سختی میتوان کنار آمد. من این کتاب را به عنوان هدیهای برای پسرم نوشتم و مدتها پس از نگارش کتاب بود که تصمیم گرفتم آن را چاپ و منتشر کنم.
آیا معتقدید شما و پسرتان دوباره ویتنی را خواهید دید؟
در حال حاضر چنین اتفاقی را محتمل نمیدانم، چون به طور قطع به او اجازه نمیدهند از چین خارج بشود. من که حتی نمیتوانم پایم را روی خاک هنگکنگ بگذارم، چه برسد به سرزمین اصلی چین. از طرفی، نمیتوانم اجازه بدهم پسرم به چین برود چون احتمالش زیاد است هیچ گاه نتواند از آن جا خارج شود. به این ترتیب، نمیتوانم بگویم من و پسرم میتوانیم دوباره او را از نزدیک ببینیم.
آیا در انگلستان احساس امنیت میکنید؟ هرچه باشد، چین افرادی سرسپرده از تایلند و دیگر قلمروهای قدرتش در خارج از مرزها دارد.
دوستانم همیشه از من میپرسند آیا بادیگارد دارم و وضعیت امنیتم چگونه است؟ ولی واقعیت این است که من فقط یک نفر تک و تنها هستم که در برابر کشوری مانند چین ایستادهام. اگر آنها تصمیم بگیرند کاری بکنند، من واقعاً کوچکترین مقاومتی نمیتوانم بکنم. وقتی تصمیم گرفتم این کتاب را چاپ کنم، طومار زندگیام را پیچیدم و کنار گذاشتم.
آیا ایجاد محدودیت برای فعالان اقتصادی مانند جک ما (بنیانگذار علیباب) شما را شگفتزده نکرد؟ او کسی بود که پیشتر دستنیافتنی قلمداد میشد؟
آن افراد هیچگاه دستنیافتنی نیستند. اگر نگاهی به فهرست ثروتمندترین افراد چین در 20 سال اخیر بیندازید، بیشترشان عاقبت خوشی نداشتهاند. شاید 40 درصد آنها سر از زندان در آوردهاند و 80 درصد آنها به هر دلیلی از آن فهرست خارج شدهاند. تصور این که یک نفر فقط به خاطر داشتن پول دستنیافتنی باشد جوک خندهداری بیش نیست.
شی جین پینگ کمپین ضداختلاس «ببرها و مگسها» را به راه انداخته است. آیا این کمپین تأثیری بر شبکههای پولی که ارتباطات را میسازند و شما در کتاب خودتان شرح دادهاید داشته است و یا این شبکهها مخفیتر شدهاند؟
بیشتر آنچه که من در کتاب آوردهام در درون سیستم به عمل آورده شده است. در درون ژن حزب است؛ تغییر نخواهد کرد و نمیتواند تغییر کند. فقط نگاهی به مراسم جشن بزرگداشت صدمین سال بیندازید. هفت نفر از اشراف سرخ –یعنی سران فساد- در کنار جین پینگ ایستاده و رژه را تماشا میکردند. این افراد از شهروندان عادی هستند، بدون هیچ عنوان خاصی، کسانی که هیچ کمک خاصی به جامعه نمیکنند. تنها دلیلی که دعوت شدهاند و کنار رئیس جمهور نشستهاند آبا و اجدادشان است. حتی در مراسمی که پیش از انقلاب در مقر حزب برگزار شده سه نوع غذاخوری متفاوت داشتهاند: کوچکترین غذاخوری برای رهبر اصلی، یک غذاخوری متوسط برای دیوانسالارها و یک سالن در هم برای توده مردم. حزب کمونیست در دهه 1930 میلادی اینگونه بوده است. قوم و خویشگرایی از روز اول در درون سیستم نهادینه شده است.
شما در این کتاب زیاد درباره سرازیر شدن پول از بانکهای بزرگ آمریکایی و نهادهای سرمایهگذاری وابسته به دولت در خلال شکوفایی اقتصادی دهههای 1990 و 2000 نوشتهاید. چقدر باید غرب را سرزنش کرد که چین را قادر به انجام کارهای خلاف قانون و پولپرستی کرده است؟
این موضوع دو جنبه دارد. از یک طرف، همگی ما به خاطر نگاههای سادهلوحانه و آرزومندانهای که داشتیم دچار اشتباه شدیم؛ چون کشورهای زیادی در اروپای شرقی و آسیا –کرهجنوبی، اندونزی، تایوان- وقتی غنیتر شدند، دموکراتیکتر نیز شدند، ما به این پیشزمینه تاریخی دل خوش بودیم و تصور کردیم چین نیز پس از رشد اقتصادی به سمت دموکراسی میرود. از این گذشته، ما به دلیل منفعتجویی خود، کورکورانه بسیاری از چیزهایی که در سطح جهان پذیرفتنی نبودند را تحمل کردیم. ما – از جمله خودم- چون از این روند نفع میبردیم، «عیبها و نقصها» را نادیده میگرفتیم و به جریان کمک میکردیم تا پیش برود.
شما در کتاب درباره این موضوع صحبت کردهاید که ون جیابائو –نخستوزیر سابق- چگونه الهامبخش دموکراسی بیشتر در درون چین بود ولی برگهایش را رو نکرد. آیا معتقدید امروزه نیز هنوز افرادی شبیه او در حزب کمونیست چین وجود دارند؟
مطمئنم افرادی مانند او وجود دارند. پرسش این است که آیا آنها قدرت سیاسی دارند یا نه؟ کاملاً اطمینان دارم که چنین قدرتی ندارند. رسانههای غربی همیشه این ایده را مطرح میکنند که باید از نیروهای اصلاحطلبی که در برابر استبداد فعالیت میکنند، حمایت کنند. ولی چنین نیروی سیاسی در چین وجود ندارد؛ حتی ون جیابائو که به طور قطع نظرات دموکراتیکی دارد یک نیروی سیاسی نیست؛ او یک نفر تک و تنهاست… اگرچه در پست و مقامی برجسته قرار دارد… ولی یک نیروی سیاسی پشت سرش نیست تا آن برنامه را پیش ببرد.
به این ترتیب، امروز بزرگترین تهدید برای حزب کمونیست چین چیست؟
چین همیشه یک رژیم استبدادی بوده است ولی اکنون در حال تبدیل شدن به یک دیکتاتوری فردمحور است و این بسیار خطرناک است چون هر کسی در درون سیستم میکوشد نظر جین پینگ را جلب و مطابق میل او رفتار کند. و اگر اتفاقی بیفتد، برای مثال یک حمله قلبی پیش بیاید، کسی یک گلوله به او شلیک کند یا او برای مدتی طولانی از کار بیفتد، آن وقت چه اتفاقی خواهد افتاد؟
پاکسازیها و حذف مخالفان او در 10 سال گذشته بیرحمانه بوده است. سیستم برای این کار آمادگی نداشت و همین یکی از دلایلی است که نشان میدهد جین پینگ میتواند خودش را به یک دیکتاتور تبدیل کند. سیستم آمادگی این را نداشت که یک نفر بیاید و آن قدر ظالم باشد. ولی حالا سیستم او را تجربه کرده است. اگر اتفاقی برای او بیفتد، ریسک بزرگی برای کل چین خواهد بود. افراد زیادی خواهند گفت: «خب، من باید بر تخت بنشینم چون اگر من آن جایگاه را نگیرم، آخر و عاقبت بیرحمانهای در انتظارم خواهد بود.»
شما با افراد زیادی در حلقه داخلی جین پینگ رابطه دوستانه داشتهاید. شخصیت او را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا معتقدید او همانطور که بسیاری افراد فکر میکنند یک سوسیالیست دوآتشه است؟
قدرت فردی او در این است که طول عمر حزب کمونیست که توسط اشراف سرخ هدایت میشود تضمین بشود. وقتی کشتار میدان تیان آن من در سال 1989 رخ داد، جین پینگ عضوی از آن دسته بود. دن شیائوپینگ –رهبر سابق- گفته بود: «بچههای ما بیشتر قابل اعتماد هستند.» همه خانوادههای بزرگ یک پسر دارند که درون سیستم تربیت شده است. پدر جین پینگ مقام ارشد بود و خیلی زود به مقامهای بالا میرسند. در زمان گذشته تصمیمگیری آگاهانهای صورت گرفته است. حزب کومونیست چین به یک نفر نیاز داشت تا قدرت را در دست بگیرد و همین اولین انگیزه او بود. او بهترین فرد برای در دست گرفتن قدرت بود. و بعد بقیه کارها -کنار زدن غولهای تکنولوژی، سازماندهی مجدد سیستم- به گونهای است که قدرت حزب میتواند حفظ بشود و ادامه داشته باشد. آن ها بسیار پارانوئید هستند، و به همین خاطر است که میخواهند تاریخ چین را بازنویسی کنند و با شستشوی مغزی جامعه، چین را پشت یک دیوار بزرگ محصور کنند؛ از جمله آن چه که در سینکیانگ (ایغورستان) در حال رخ دادن است. آنها عقیده دارند هیچ اختلاف عقیدهای نباید وجود داشته باشد تا قدرتشان به چالش کشیده نشود.
با در نظر گرفتن این که جامعه جهانی نقض حقوق بشر و مسایل دیگر را محکوم کرده است، آیا فکر میکنید حزب کومونیست چین هنوز هم به آن چه دنیا دربارهاش فکر میکند اهمیت میدهد؟
این یک دوگانگی است. آنها در واقع به این موضوع اهمیت میدهند ولی اولین چیزی که برایشان مهم است در دست داشتن دائمی قدرت است. اولویت نخست این است و تصویر بینالمللی و سایر موارد در جایگاه دوم و در خدمت اولویت نخست قرار دارند.
به این ترتیب، آمریکا و دیگر قدرتهای غربی چگونه میتوانند با چالش چین مواجه شوند؟
مردم باید متوجه شوند که با چه چیزی سر و کار دارند. آنها باید به نتیجۀ درازمدت آنچه که دنبال میکنند، حساس باشند. در حال حاضر همه مردد هستند و نمیتوانند تصمیم بگیرند. واقعیت این است که این دو سیستم نمیتوانند برای درازمدت در کنار هم وجود داشته باشند. کاری که واقعاً باید انجام گیرد این است که فقط توسعه جغرافیایی در نظر گرفته نشود بلکه به توسعه اقتصادی نیز توجه کرد. در نهایت، جنگ دنیای امروز، جنگ اقتصادی خواهد بود. اتفاقی که در زمان ترامپ افتاد این بود که او نظر جهانی درباره چین را عوض کرد. همه دنیا سعی میکردند به این موضوع بیتوجه باشند. اما او آمد و گفت: «این چیزی است که من میبینم و این کاری است که ما میخواهیم انجام بدهیم.» این گفته نظر مردم را تغییر داد. مطمئن نیستم اتحادیه اروپا بدون آمریکا هیچگاه چین را یک رقیب سیستماتیک بداند.
ترجمهای به قلم بیژن اشتری
رولت سرخ با ترجمه بیژن اشتری راهی پیشخوان کتابفروشیها شده است. اشتری، مترجمی توانا است که نسبت به تاریخ، به خصوص تاریخ و شخصیتهای کشورهای کمونیستی شناخت زیادی دارد. او پیش از این کتابهای خواندنی متعددی از جمله «ادبیات علیه استبداد»، «آکواریوم پیونگیانگ»، «حرمسرای قذافی»، «بایگانی ادبی پلیس مخفی»، «دختر استالین»، «خودآموز دیکتاتورها»، «شوروی ضدشوری»، «راسپوتین؛ ابلیس یا قدیس»، «مائو؛ داستان ناشناخته»، «انقلابهای 1989»، «فرمانده؛ ونزوئلای هوگو چاوز»، «امید علیه امید؛ روشنفکران روسیه در دوره وحشت استالینی»، «رفیق؛ زندگی و مرگ ارنستو چهگوارا»، «تروتسکی؛ کاهن معبد سرخ»، «لنین؛ زندگی انقلابی سرخ»، «موسولینی؛ ظهور و سقوط دوچه»، «صدام؛ از ظهور تا سقوطش»، «دستنوشتهها نمیسوزند»، «چائوشسکو»، «بوخارین»، «انور خوجه»، «پل پوت؛ کابوس سرخ» و … را ترجمه و توسط انتشارات ثالث منتشر کرده است.
بیژن اشتری اخیرا کتاب فاندامنتالیسم یا بنیادگرایی که توسط ملیس روتون نوشته شده را ترجمه و جهت نشر در اختیار انتشارات افکار قرار داده است.
انتهای پیام
مرتبط با : انتشارات افکارنشر ثالث