کتاب «دولت در جامعه» به خوبی نشان میدهد واقعیت دولت بسیار متفاوت از چیزی است که معمولا در ذهن سیاستمداران جاریست.
برای دسترسی سریعتر به اخبار داغ، اینستاگرام کاماپرس را دنبال کنید. از اینجا وارد شوید.
به گزارش کاماپرس، جوئل میگدال، استاد آمریکایی رشته مطالعات تطبیقی دانشگاه واشینگتن در این کتاب نشان میدهد که جامعه به آن شکلی که دولتمردان تصور میکنند در اختیارشان نیست. به عقیده وی هرچند دولت بسیاری از منابع و نیروهای انسانی و پشتوانههای قانونی را در اختیار دارد و میتواند تاثیر بزرگی بر کل جامعه بگذارد اما نکته کلیدی اینجاست که این تاثیر همیشه آنچنان که دولت برنامهریزی میکند، رخ نمیدهد. چراکه سایر نیروها و کنشگران اجتماعی نیز از منابع و اختیاراتی برخوردارند که میتوانند بر برنامههای دولت تاثیر بگذارند. «برخورداری دیگر سازمانها از کنترل اجتماعی، که از طریق بسیج بخشهایی از جمعیت کسب کردهاند، به آنها قدرتی میدهد که میتواند حتی برای نمایندگان سیاسی یا دیوانسالاران محلی دولت … بسیار تهدیدآفرین باشد.»
آیا رهبران سیاسی واقعا شکستناپذیر هستند؟
نویسنده در فصل انسانشناسی دولت به نکته جالبی درباره شکستناپذیری دولتها اشاره میکند: «رهبران دولت تلاش میکنند یک جو شکستناپذیری برای دولت درست کنند. هرچه دولت قدر قدرتتر به نظر رسد، احتمال اینکه اتباعش در زندگی روزمرهشان آن را قبول کنند و طی زمان بار اجرای همه دستوراتش را کاهش دهند، بیشتر میشود. آن دسته از اندیشمندان اجتماعی که آگاهانه یا ناآگاهانه در مورد تواناییهای دولت اغراق میکنند به بخشی از پروژه دولت برای شکستناپذیر نشان دادن خودش، تبدیل شدهاند. حاکمیت دولت، و تحمیل اقتدار عالیه دولت بر سرزمین مورد ادعایش غالبا به سادگی مسلم فرض شده است.»
با این حال «رهبران دولت علیرغم تمام تلاشهایشان و در برابر عجز همیشگیشان هیچگاه روشی قطعی برای تحمیل سلطهشان یا به عبار دیگر تحمیل نظامهای معناییشان، قواعد رفتار اجتماعیشان و برنامههای اقتصادیشان به جامعه نداشتهاند. همه دولتها آنگونه که رهبرانشان انتظار داشتهاند، موفق به تغییر شکل نقشههای پراهمیتها نشدهاند. قدرت دولتها مانند هر سازمان دیگری با محدودیتهای واقعی روبروست: اینکه چه کاری را میتوانند انجام دهند و چه کاری را نمیتوانند، چه وقت میتوانند مالیات جمع کنند و چه وقت نمیتوانند و چه قواعدی ار میتوانند الزامی سازند و چه قواعدی را نمیتوانند، همگی پرسشهایی واقعی هستند. اهداف بلندپروازانه دولتها از جمله نفوذ واقعی در کل جامعه، تنظیم روابط اجتماعی، کسب درآمدهای مورد نیاز، تصاحب منابعی که ماهیت زندگی اقتصادی را تعیین میکنند و کنترل محبوبترین نمادها به ندرت محقق شدهاند. مسلما در مورد اکثر سازمانهای دولتهای جدید یا احیاشدۀ جهان سوم نیز این مطلب صادق بوده است.»
دولتهای ناکارآمد چطور پابرجا میمانند؟
نویسنده در فصل پنجم کتاب به این معما پاسخ میدهد که دولتهای ناکارآمد که توان انجام وظایف حداقلیشان را ندارند، چطور میتوانند در قدرت باقی بمانند؟ در این فصل به سه حوزه که به ترمیمپذیری دولتها کمک میکنند، پرداخته میشود؛ قانون، آیینها و مناسک عمومی و در نهایت رفتار غیررسمی در حوزه عمومی.
در شرح آیینها و مناسک عمومی آمده است: «از جمله راههایی که دولت ها از طریق آن توانسته اند بر ناکارآمدی های فاحض و مشکلات شدید خود در تحقق اهداف اصلی شان غلبه کنند عبارت بوده از جلب وفاداری و حمایت نه از طریق تخصیص کارآمد کالاهای عمومی ]بلکه[ آنها با مبهم نمودن مرز میان مسئولان دولتی و شهروندان از طریق استفاده از آیین ها و مناسک عمومی به تولید پشتوانه و حمایت عمومی پرداختهاند.»
نویسنده تاکید دارد که دولتها به جای اینکه رویههایی را در پیش بگیرند که بر کارآمدی و بهرهوری سازمان دولت تاثیر دارند، سراغ رویههایی میروند که با فرهنگ و آیین و مذهب مردم هماهنگ هستند. به بیان دیگر با استفاده از فرهنگ و ارزشهای عمومی جامعه، از اجرای امور اصولی طفره میروند. مجسم کردن دولتها، بدون این آیینها و مراسم غیرممکن است؛ از شیوه ورود قضات به دادگاه گرفته تا مراسم تاجگذاری پادشاه و رژههای نظامی. همه اینها به نوعی با آیین و فرهنگ گره زده شدهاند. فارغ از اینکه هیچ تاثیر واقعی بر کارآمدی دولتها ندارند.
جامعه چطور تغییر میکند؟
جان کلام کتاب «دولت در جامعه» این است که دولت صرفا یکی از اجزای جامعه است و نمیتوان سایر اجزا را نادیده گرفت. نویسنده در انتهای فصل هفتم دباره نظم و تغییر در جامعه مینویسد: «انواع خاصی از نظم و تغییر در یک جامعه پیامد منازعه بر سر قواعد بازی بین سازمانهای اجتماعی، از جمله دولت است؛ سازمانی که اگر چه معمولا مهمتر و پراعتبارتر از همه است اما همیشه به اندازه کاقی قدرتمند نیست که به منازعه به طور کامل پایان دهد. اینکه منازعه چگونه ایجاد شده و چه مسیری پیدا کند نه تنها به عواملی داخلی بلکه به اقدامات و اتحادهای تاریخی و معاصر مهم نشأت گرفته از نظام جهانی بزرگتر نیز بستگی دارد.»
خواندن کتاب «دولت در جامعه» به تمام کسانی که به سیاست در ایرانِ امروز علاقمند هستند و برای ناکارآمدیها و ناکامیها به دنبال پاسخی منطقی میگردند، توصیه میشود. اگر دولتمردان ایرانی به خصوص صاحب منصبان در دولت سیزدهم که با شعار دولت قوی فعالیت خود را آغاز کردند، فصل سوم این کتاب با عنوان «دولتهای قوی، دولتهای ضعیف، قدرت و سازش» را بخوانند، میتوانند تصمیمهای عقلانیتری بگیرند.
این کتاب 392 صفحهای برای اولین بار در سال 1395 توسط نشر کویر با ترجمه محمدتقی دلفروز منتشر شد. چاپ پنجم این کتاب سال گذشته به بازار نشر آمد.
انتهای پیام
مرتبط با : کویر
این کتاب را باید چندبار مطالعه کرد. واقعا از نظر شیوایی و مستند بودن کتاب ارزشمندی است.