شوخی با مرگ و فرشته مرگ یکی از ایدههای فیلمنامهنویسان در ژانر کمدی بهحساب میآید که قابلیت خلق شوخیهای جذاب دارد و میتواند مخاطبان خود را بخنداند. به این موضوع در سینمای ایران و حتی سریالها نیز پرداخته شده و حاصل آن گاه امیدوارکننده و گاه ضعیف و دور از انتظار بوده است. تازهترین نمونه در این باب، سریال «اجل معلق» به کارگردانی عادل تبریزی است که قسمت نخست آن از طریق پلتفرم فیلمنت در اختیار مخاطبان خود قرار گرفته است.
«اجل معلق» با معرفی شخصیتهای اصلی خود، داود و غلام که در کارگاه شیشهگری مشغول کار هستند، شروع میشود و مسالهشان که چیزی جز تغییر کاربری کارگاه از ریختهگری به شیشهگری نیست، مطرح میشود؛ آن هم با ریتمی مناسب و اطلاعاتی درباره دو شخصیت اصلی که نمونهاش را در دوستی قدیمی داود و غلام و علاقه غلام به خواهر داود میبینیم. دعوای این دو با مجاور صاحب کارگاه که در نهایت به فرارشان منتهی میشود، نقطه عطف قسمت اول بهحساب میآید و پیچ خوبی به قصه میدهد. حمزه صالحی که در سالهای اخیر فیلمنامههای سینمایی پرفروشی نوشته است در سکانسهای بعدی شوخیهای بامزه تکرارشوندهای با پسزمینه بیکاری و وضع مالی وخیم این دو نوشته که جذاب از کار درآمدهاند. برای مثال میتوان به توقیف موتور غلام بابت بدهی یازده میلیون تومانی به پلیس راهنمایی و رانندگی اشاره کرد که تنها امیدشان برای کسب درآمد را از کفشان بیرون میآورد.
همچنین سکانس سوپرمارکت که در آن کمدی موقعیت با کمدی کلامی بهخوبی ترکیب شده است. آمدن خانواده همسر داود که چند سال قبل مرده هم در همین راستا بهحساب میآید و وضع بغرنجتری برای او رقم میزند. شوخیهایی هم که صالحی برای این قسمت تدارک دیده، تا حدودی تلخ و گزندهاند و به کمدی سیاه نزدیک میشوند. تلاش داود برای فراهمکردن غذا برای مهمانها، موتور حرکت نیمه دوم قسمت نخست «اجل معلق» بوده که او را دوباره به غلام که وضعیت مالی بهتری دارد، میرساند. پراید دایی غلام که در پارکینگ خانه پارک شده، او را به فکر راهانداختن اتومبیل و مسافرکشی چند ساعته میاندازد؛ ایده نهچندان تازهای که نویسنده برای رقمزدن نقطه عطف پایانی قسمت نخست به آن نیاز داشته است؛ عطفی که وجوه غلیظ متافیزیکی دارد و بهگونهای است که تماشاگر را مشتاق تماشای قسمت دوم نگه میدارد.
سریال اجل معلق را در فیلم نت ببینید و لذت ببرید
«اجل معلق» فیلمنامه کم فراز و نشیب و سرراستی دارد که در همان قسمت اول قهرمانهای خود را به تماشاگر معرفی میکند و نیازشان را به رخ میکشد. در عین حال، فوکوس خود را روی طبقه فرودست جامعه میگذارد و نداریشان را با چاشنی اغراق که ویژگی ژانر کمدی است، به نمایش میگذارد. داود و غلام هم تیپ-شخصیتهای آشنایی هستند که تماشاگر تصویری ذهنی از آنها دارد و هر یک مکمل دیگری است. داود همان مرد آس و پاس و همیشه طلبکاری است که بلایای مختلفی بر سرش فرود میآید. غلام هم بهعنوان شخصیت مکمل، همان وردست همیشه مفلوکی است که داود تلکهاش میکند و به صدیقه، خواهر داود، علاقهمند است. شیمی این دو شخصیت نسبتا خوب از آب درآمده است و شوخیهای بامزهای شکل میدهند.
انتخاب بازیگر در سریالها، بهویژه کمدیها، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و اندک لغزشی میتواند کل اثر را به خطر بیندازد. عادل تبریزی در «اجل معلق» دست به ریسک نزده و از بازیگران امتحانپسداده این عرصه بهره گرفته است؛ بهویژه زوج رضا عطاران و عباس جمشیدیفر که پیش از این هم سابقه همبازیبودن داشتهاند و هر دو در اجرای شوخی و زمانبندی آن مهارت بسیار دارند. بهویژه عطاران که بسیاری از کلیشههای جذاب و آشنای خود را به شخصیت داود اضافه کرده و چند شوخی درخشان حاصل آن است. برای نمونه میتوان به سکانس سوپرمارکت و سکانس لباسعوضکردن او در اتاقک کوچک کارگاه اشاره کرد. جمشیدیفر هم که در نقش غلام با گریمی متفاوت ظاهر شده، پارتنر خوبی برای عطاران محسوب میشود و پاسکاری مناسبی با یکدیگر دارند.
عادل تبریزی در نخستین تجربه سریالسازی خود تلاش کرده کمدی سرراست و مفرحی بسازد و بهخوبی ریتم آن را حفظ کند؛ اتفاقی که در قسمت نخست «اجل معلق» رخ داده است و میتوان به آینده آن امیدوار بود.
محمد جلیلوند
انتهای پیام
مرتبط با :