مجموعه «کامزی» در سال ۱۴۰۰ فعالیت خود را به منظور ارائه خدمات تیمسازی و رویدادسازی خلاقانه و با هدف ایجاد «حال خوب» آغاز کرد. این مجموعه با تمرکز بر نوآوری، کیفیت برتر و رضایت مشتری توانسته است به موفقیت در بازار برسد.
سیاوش ناصری، همبنیانگذار کامزی، در گفتگوی اختصاصی با کاماپرس در مورد این مجموعه، ایده این کسبوکار خلاقانه و آینده آن صحبت کرده است.
لطفا در ابتدا ضمن معرفی خودتان، بفرمایید که کامزی چگونه متولد شد؟
من سیاوش ناصری، متولد سال ۱۳۶۵ و دارای مدرک لیسانس نرمافزار هستم. بیش از ۱۰ سال در حوزه تکنولوژی و نرمافزار فعالیت کردهام و آخرین موقعیت شغلیام بهعنوان مدیر محصول بوده است. اما یک روز تصمیم گرفتم به همه اینها پشت پا بزنم؛ به رزومهام، به گذشتهام و همه چیزهایی که داشتم. گفتم میخواهم کسبوکاری راهاندازی کنم که حال خودم را خوب کند.
اینگونه بود که «کافه مزرعه» متولد شد و از دل آن، ایده «کامزی» شکل گرفت. کامزی در واقع کسبوکاری است که در دل یک مزرعه کشاورزی، رویدادهای متنوعی را در حوزههای مختلف برگزار میکند.
کمی بیشتر توضیح دهید. ایده کامزی دقیقاً از کجا آمد؟
راستش را بخواهید، سال دقیقش را به خاطر ندارم اما فکر میکنم کمی قبل از ورود کرونا به ایران بود. در آن زمان، من بهعنوان مدیر محصول روی یک پروژه نرمافزاری کار میکردم. از دنیای تکنولوژی، سرعت سرسامآورش و فشارهای آن خسته شده بودم. از طرفی در سازمانهایی که کار میکردم، متوجه یک چالش مشترک بودم. موضوع تیمسازی و بودجهای که برای آن در نظر گرفته میشد، همیشه مطرح بود، اما کسی بهطور جدی به آن نمیپرداخت.
این شد که با وجود راهاندازی اولیه کامزی، به فکر ورود به این حوزه افتادیم. دلیلش این بود که من و همبنیانگذار کامزی سالها در صنعت گردشگری تجربه داشتیم و خودمان هم آدمهایی بودیم که به دنبال حال خوب و لذت بردن از زندگی بودیم. پس گفتیم وقتی چنین نیازی وجود دارد، چنین بودجهای هست و کسی به آن توجه نمیکند، چرا ما دست روی آن نگذاریم؟
در سازمانها هماهنگی برای یک برنامه ساده مثل کافهرفتن یا سفارش غذا سخت بود. اگر بخواهم روی یک کلمه دست بگذارم، آن کلمه «هماهنگی» است. ما هم دنبال این بودیم که با شریکم کسبوکاری راه بیندازیم و از شغلهای قبلیمان خارج شویم. او نیز کاملاً از کارش بیرون آمده بود، اما من هنوز مشغول بودم. در نهایت تصمیم گرفتیم با توجه به سابقهمان در گردشگری و نیازی که در شرکتها میدیدیم، این کار را شروع کنیم.
راه اندازی این مجموعه با چه چالشهایی همراه بود؟
درست وقتی کارمان را آغاز کردیم، با همهگیری کرونا مواجه شدیم. اولین مشتری را که پرزنت کردیم، کرونا به ایران رسید و همه چیز تعطیل شد. ما هم دیگر به آن نپرداختیم. در عوض، تمرکزمان را روی برند دیگرمان «کافه مزرعه» گذاشتیم و آن را راهاندازی کردیم.
دلیل اینکه از شغل قبلیام خسته شده بودم، این بود که برای من مفهومی به نام «حال خوب» اهمیت داشت. نمیخواستم کاری انجام دهم که در طول روز، هفته یا حتی عمرم باعث ناراحتیام شود. به همین خاطر، تصمیم گرفتیم آن فضاها را رها کنیم و به سمت کاری برویم که حس خوبی به ما بدهد. کافه مزرعه را راهاندازی کردیم که در واقع گردشگری کشاورزی را دنبال میکند.
گفتوگوهای بیشتر را اینجا بخوانید:
- مدیرعامل ایران تلنت : نسل Z به دنبال رابطه برد-برد است
- رونیکس چطور پرچمدار بازار ابزار صنعتی ایران شد؟
به نظر میرسد که کافه مزرعه هم ایده جذابی باشد. اینطور نیست؟
واقعیت این است که با وجود اینکه پنج سال از شروعش گذشته، هنوز ایدهای جذاب و بکر است که در ایران کمتر به آن پرداخته شده، اما در کشورهای دیگر رایج است. در کافه مزرعه، مبنا را روی حال خوب گذاشتیم. گفتیم هدف این کسبوکار این است که به آدمها حال خوب تزریق کند.
جامعه ما و دنیا به اندازه کافی ملتهب است، همه استرس دارند، همه از سرعت زندگی و فشار کار آسیب دیدهاند. پس تصمیم گرفتیم کسبوکاری داشته باشیم که اول خودمان از آن لذت ببریم و بعد مشتریانمان حالشان خوب شود. این حال خوب به این معناست که از دنیای پرشتاب امروز فاصله بگیرند و به دل طبیعت بروند؛ طبیعتی نه فقط به معنای جنگل و کوه و دشت، بلکه طبیعت به معنای واقعی و عمیقش. این ایده خیلی خوب مورد استقبال قرار گرفت و تا دو سال پیش که اثرات کرونا کمرنگ شد، عملکرد خوبی داشتیم.
آیا برگزاری رویدادها و ایونتها در کافه مزرعه باعث شد تا دوباره به سمت کامزی بروید؟
طی این مدت، در کافه مزرعه رویدادهایی برگزار میکردیم. در واقع کار اصلی کافه این است که در دل یک مزرعه کشاورزی، رویدادهای مختلفی برگزار کند. در ادامه ما دیدیم فضا را داریم، رویدادها را برگزار میکنیم و استقبال هم عالی است. پس تصمیم گرفتیم به ایده اولیهمان یعنی تیمسازی، سفرهای سازمانی، بازیهای گروهی و تفریحات برگردیم.
فکر میکنم دو سال یا دو سال و نیم پیش بود که اولین مشتری شرکتی را در مزرعه میزبانی کردیم. با توجه به سابقهمان و مطالعاتی که داشتیم، به این حوزهها آشنا بودیم. من حدود ده سال در سازمانها کار کرده بودم و نقشهایم طوری بود که نیاز داشتم با بخشهای مختلف سازمان آشنا باشم. پس بیتجربه نبودیم. شروع کردیم به برگزاری دورهمیها و برنامههای تیمسازی در دل مزرعه و روی آن کار کردیم.
چرا استقبال خوبی از این ایده به وجود آمد؟
همانطور که گفتید، استقبال خیلی خوبی شد. یکی از دلایلش این بود که در حوزه تیمسازی، چیزی که در بازار ایران و حتی دنیا وجود دارد، بیشتر روی آموزش متمرکز است. فعالیتهای هدفمندی برای مهارتهای نرم طراحی میشود که البته درست هم هست. اما ما دیدیم همه روی آموزش کار میکنند و خیلیها از آموزش خستهاند. پس تصمیم گرفتیم بیشتر روی پایه تیمسازی یعنی «با هم بودن» و لذت بردن از آن تمرکز کنیم. این رویکرد خیلی مورد استقبال قرار گرفت.
همچنین یکی از نقاط قوت ما، سفارشیسازی رویدادها بود که باعث رشدمان شد. وقتی تیمی به ما مراجعه میکند و میگوید برنامه تیمسازی میخواهیم، ما سوالاتی از آنها میپرسیم تا درک کلی از تیم، حال و هوایشان و اتفاقاتی که در آن جریان دارد پیدا کنیم. مثلاً میپرسیم: نیروی جدید دارید؟ اخراجی داشتهاید؟ مدیر تازه آمده؟ چه مشکلاتی در تیم دارید؟ چه هدفی را دنبال میکنید؟ چرا به تیمسازی نیاز دارید؟ با این سوالات، برنامهای اختصاصی برای آن تیم طراحی میکنیم.
برنامههای کامزی بر چه اساسی تنظیم میشود؟
این برنامهها چند بخش دارند. یکی از این بخشها بازیهای هدفمند است که روی موضوعاتی مثل ارتباط موثر، تفکر نقاد و مهارتهای نرم کار میکند. این بازیها در ایران و خارج از کشور هم رایج است و مشکلی ندارد. اما ما چیزی به آن اضافه کردیم که مزیت رقابتیمان شد. در واقع ما فقط به آموزش بسنده نکردیم. مثلاً اگر یک ساعت بازی هدفمند داریم، یک یا دو ساعت فعالیتهای تفریحی هم اضافه میکنیم که آموزشی نیست، اما محوریتش کار تیمی است. این فعالیتها آدمها را به هم نزدیکتر میکند و با حال خوب همراه است.
یکی دیگر از فعالیتهایی که انجام میدهیم، کارهای تجربی است. مثلاً آشپزی. مواد اولیه غذا را در اختیار تیم قرار میدهیم و با مکانیزمی گروهبندی میکنیم که دوستان صمیمی کنار هم نباشند تا رفاقت بین همه پخش شود. بعد میگوییم خودتان ناهارتان را درست کنید. اگر نتوانید، ناهاری در کار نیست! این هم تفریح است، هم سرگرمی و هم کار تیمی را تقویت میکند. یا مثلاً موسیقی را هم به برنامهها اضافه میکنیم، اما نه به شکل اجرای یک نفره؛ بلکه مشارکتی است. گاهی نوازنده میزند و یکی از اعضای تیم میخواند. ما حتی موسیقی را هم به مفهوم تیم بردیم.
بهطور خلاصه، ما پکیجی از فعالیتها داریم که روی حال خوب، با هم بودن و مفاهیم مرتبط کار میکند. در برنامهریزیمان برای سال جدید، قصد داریم به بخش آموزش عمق بیشتری بدهیم و تیمسازی مستمر را با آموزش پیوند بزنیم.
شما در تمام حرفهای خود از حال خوب صحبت میکنید. در مورد این مفهوم و اهمیت آن بگویید؟
بسیاری از افراد درباره حال خوب صحبت میکنند، اما در عمل کمتر شاهد تحقق آن هستیم. حال خوب به این معنا نیست که برنامههایی ترتیب دهیم تا صرفاً دور هم شاد باشیم. حال خوب یعنی اینکه من در هر لحظه از زندگیام بتوانم از آن لحظه لذت ببرم.
طبیعی است که زندگی ما پر از فراز و نشیب باشد؛ گاهی حالمان خوب است و گاهی نه. اما آنچه اهمیت دارد این است که در مجموع، از بودن خودم لذت ببرم. فارغ از اینکه کجا هستم، چه کاری انجام میدهم یا در چه شرایطی زندگی میکنم. مهم این است که قدر زندگیام را بدانم و از آن لذت ببرم. حتی از سختیهای این فرصت کوتاه که به نام زندگی در اختیار ما قرار گرفته است، به شکلی لذت ببرم. این در اصل نگرش ما در کامزی محسوب میشود.
ما این دیدگاه را در کارمان تزریق کردهایم. اگر یادتان باشد، در ابتدای صحبتم گفتم که خودم شخصاً از کار خسته شده بودم؛ از شلوغی، از فشارهایی مثل این که مثلاً در هشتم فروردین در سفر باشم و با یک تماس بگویند اپلیکیشن خراب شده و باید خودم را به تهران برسانم. خب، پس زندگی من چه میشود؟ همه چیز که کار نیست! با این نگرش، ما کاملاً از دنیای کسبوکار امروزی فاصله گرفتیم و کافه مزرعه و کامزی را راهاندازی کردیم.
کمی هم به بحث بازاریابی بپردازیم. در این زمینه چه اقداماتی انجام دادهاید؟
ما از روز اول، پایه و اساس کارمان را بر حال خوب گذاشتیم و هر فعالیتی که در کسبوکارمان انجام دادیم، حول محور این حال خوب بود. به طرز شگفتانگیزی، همین موضوع به قدرتمندترین ابزار بازاریابی ما هم تبدیل شد.
مردم به مزرعه میآیند، حال خوبی را تجربه میکنند، حسی متفاوت پیدا میکنند و بعد این تجربه را با دوستانشان به اشتراک میگذارند. میگویند که ما جایی رفتیم که خیلی متفاوت بود، خیلی حالمان خوب شد و خیلی به ما خوش گذشت. تا امروز که چهار یا پنج سال از فعالیتمان میگذرد، به جز سه چهار ماه اخیر که تیممان کمی بزرگتر شده و دوستان جدیدی به ما ملحق شدهاند، بازاریابی ما کاملاً دهانبهدهان بوده است.
ما هیچ تبلیغی در هیچ رسانهای نداشتیم و حتی از فعالیتهایی که ممکن بود برداشت تبلیغاتی از آنها شود، خودداری کردیم. هرچه بود، حس خودمان را با مردم به اشتراک گذاشتیم. چه در دل برنامههایمان و چه در شبکههای اجتماعیمان استراتژی ما این بود. اگر به محتوای قدیمی شبکههای اجتماعیمان نگاه کنید، میبینید که چیزی ناب، خالص و ساده است. ما هیچ الگویی را رعایت نکردیم؛ حتی الگوهای رایج اینستاگرام را هم کنار گذاشتیم. چون تمرکز ما بر حال خوب است. فقط سعی کردیم این حال خوب را با دیگران به اشتراک بگذاریم و همین به قدرتمندترین ابزار بازاریابی ما تبدیل شد.
پس این به یک مزیت برای شما تبدیل شد؟
هر آنچه امروز در کامزی و کافه مزرعه داریم، از همین روش به دست آمده است. برایش ارزش زیادی قائلیم و به آن اعتقاد داریم. خوشبختانه این رویکرد، یک مزیت رقابتی هم برایمان ایجاد کرده که کسبوکارهای دیگر که شاید بتوان آنها را رقیب نامید، نمیتوانند داشته باشند؛ چون ما معتقدیم حال خوب چیزی نیست که بتوان ادایش را درآورد. واقعاً هم اینطور است. شاید حرفم را شنیده باشید و با خود فکر کنید که چقدر درست است یا نه، اما حسش را درک میکنید. وقتی کسی از ته دل میخندد، میتوانید خنده واقعی را در چهرهاش ببینید؛ اما وقتی کسی ادای خندیدن درمیآورد، متوجه میشوید که این خنده ساختگی است و هیچ حسی پشت آن نیست.
ما گفتیم حسمان را خالصانه ابراز کنیم، آن را در معرض دید عموم قرار دهیم و این شد قدرتمندترین ابزار ما که بهخوبی کار میکند. ما به زندگی، کسبوکارمان را کاملاً بازیگونه، کودکانه، ناب و خالص نگاه میکنیم و از همین نگرش الگو میگیریم. به نظر خودمان، این قدرتمندترین ابزار بازاریابی است. بارها به ما پیشنهاد شده که کارهای خاصی در حوزه بازاریابی انجام دهیم، اما نپذیرفتیم؛ چون احساس میکنیم این کار خلوص ما را از بین میبرد.
چقدر طول کشید که بعد از آغاز کار به درآمد رسیدید و امروزه موفقیت کامزی به کدام مرحله رسیده است؟
یادم میآید اولین درآمدمان در کافه مزرعه صد هزار تومان بود و برایش جشن گرفتیم! هیچ درآمدی نداشتیم. برنامهای بود چهار پنج سال پیش و آن صد هزار تومان برایمان خیلی جذاب بود. بعد کمکم این درآمدها بیشتر شد و ما مدام در حال رشد بودیم.
اما لحظاتی که برایم خیلی برجسته و ارزشمند است، یکی همین آذر ماه امسال بود که در یک ماه ۲۷ رویداد برگزار کردیم. واقعاً رکورد شگفتانگیزی است. کسانی که در حوزه رویداد، گردشگری و ایونت کار میکنند، میدانند که برگزاری 27 رویداد در یک ماه چقدر سخت است؛ اما ما در آذر ماه ۲۷ رویداد در زمینههای مختلف مثل سفر، جشنهای مناسبتی، داخل تهران، داخل سایت مشتری، بیرون تهران و در دل طبیعت برگزار کردیم. این یکی از رکوردهایمان بود.
رکورد دیگری که در همان آذر ماه ثبت کردیم و برایمان خیلی شگفتانگیز بود، برگزاری 3 رویداد در یک روز بود. یکی در سفر و طبیعت، یکی در مزرعه خودمان و دیگری در سایت مشتری. اینها دو رکورد خیلی برجسته برای من هستند. چون مدیریت این تعداد رویداد در یک ماه واقعاً دشوار است و ما توانستیم. این برایمان بسیار خوشایند بود.
رکوردهای دیگری هم داریم. محتوای شبکههای اجتماعیمان واقعاً شگفتانگیز است و رکورد میزند. بدون اینکه از الگوهای اینستاگرام پیروی کنیم یا پولی برای معرفی خودمان بپردازیم، رکوردهای عجیب و غریبی در محتوای اینستاگرام به دست میآوریم و هر بار رشد میکنیم. مثلاً در سه ماه گذشته، کمترین رشد ۷۰ درصد بوده است که فکر میکنم مربوط به فالوورهای لینکدین بود. بیشترین رشدمان هم ۲۴۰ درصد در ریچ اکانت اینستاگرام طی سه ماه گذشته بود. اینها رکوردهای جذابی هستند. یکی دیگر از رکوردهایمان که مدام در حال رخ دادن است، تابلوی مشتریان ماست.
بهطور کلی، به نظرم کامزی و کافه مزرعه هر روز که از خواب بیدار میشوند، یک رکورد ثبت میکنند. این رکورد، کمک کردن به آدمهاست تا کمی بیشتر از زندگیشان لذت ببرند. به نظر من، این ارزشمندترین رکوردی است که کامزی هر روز به آن دست پیدا میکند و حال عدهای را خوب میکند.
در کامزی چه طیفی از مشتریان را پوشش میدهید؟
تعداد مشتریان ما آنقدر زیاد شده و وزنههایشان آنقدر سنگین است که برای خودمان هم جذاب است. الان تقریباً به بزرگترینها و معروفترینهای حوزه تکنولوژی، استارتاپ، نوآوری و حتی برخی شرکتهای صنعتی سرویس میدهیم. اتفاق دیگری که چهار ماه پیش افتاد و برایم خیلی جذاب بود این بود که برای اولین بار مشتریانی از سمت کارخانهها به ما مراجعه کردند. این خیلی جالب است که کمکم کارخانهها و آنهایی که در لایههای پایینتر از نظر ارزشگذاری برای نیروی انسانی هستند، به سمت ما میآیند.
بعضی چیزها را نمیتوان پنهان کرد و به نظرم پنهان کردنشان خیانت است. متأسفانه در کشور ما، در بخشهایی مانند خدمات، تولید و انبارداری، به رفاه و حال خوب نیروها کمتر توجه میشود. اما حالا میبینم که کمکم برای این حوزهها هم درخواست برنامههایی دریافت میکنیم. این برای ما بسیار خوشحالکننده است و یک دستاورد بزرگ محسوب میشود که توانستهایم حداقل تلنگری بزنیم تا نشان دهیم همه نیروها مهم هستند.
من در این سه چهار سالی که با مفهوم تیمسازی آشنا شدهام و بهصورت حرفهای با آن درگیر بودهام، ندیده بودم که در حوزههای صنعتی و انبارداری به این موضوع پرداخته شود؛ اما حالا داریم به آن میپردازیم. در حال حاضر، مشتریانی از این حوزهها به سمت ما آمدهاند و این برای ما بسیار جذاب است.
در ادامه مسیر و در وضعیت کنونی با چه چالشهایی در کسبوکار خود مواجه هستید؟
چالشها هم کم نیستند. اولین چالش، وضعیت اقتصادی ایران است که واقعاً روی کار ما تأثیر زیادی میگذارد. وقتی اوضاع اقتصادی بد باشد، سازمانها میگویند، حالا که وضع خراب است، تفریح، سرگرمی و رفاه را حذف کنیم. این موضوع مستقیماً روی فعالیت ما اثر میگذارد.
چالش بعدی، نیروی انسانی است. اینکه بتوانیم افرادی را جذب کنیم که هم حال خودشان خوب باشد و هم این روحیه را داشته باشند که حال خوب را به دیگران منتقل کنند.
موضوع بعدی، بحث فرهنگسازی در ایران است. متأسفانه تصویر غلطی از تیمسازی در کشور شکل گرفته که ما خیلی با آن مبارزه میکنیم. برخی برنامهها که نمیخواهم وارد جزئیاتشان شوم، بهعنوان تیمسازی در سازمانها تعریف شدهاند؛ اما در واقع، بودجهای بوده که باید خرج میشد و چون کسی نبوده که آن را درست مدیریت کند، به ویلا، دورهمی و اتفاقاتی ختم شده که کمترین اثرگذاری را روی روابط بین افراد دارد و از طرف دیگر، چالشهای زیادی به همراه میآورد. برخی از این اتفاقات مثبتاند و دوستیها را تقویت میکنند، اما برخی دیگر چندان جذاب نیستند.
یکی دیگر از چالشهای ما که هنوز هم با آن درگیریم، رویارویی با این تفکر است که تیمسازی صرفاً یک دورهمی برای خوشگذرانی نیست.
در مقابل این چالشها چه اقداماتی انجام دادهاید؟
ما برای فرهنگسازی و تغییر دیدگاهها کارهای خاصی را مد نظر قرار میدهیم. مثلاً چند وقت قبل از شروع برنامه، فرمی برای شرکتکنندگان میفرستیم تا با فضا آشنا شوند و فکر نکنند قرار است به ویلا برویم یا برنامهای شبیه دورهمیهای مرسوم باشد.
البته بودجه هم مسئله است. خیلی از سازمانها برای این موضوع بودجهای در نظر نمیگیرند یا اگر هم بودجهای تخصیص دهند، بسیار ناچیز است. البته حق میدهم. وضعیت اقتصادی ایران خوب نیست و طبق تجربهای که در این مدت داشتهایم، رفاه و منابع انسانی معمولاً در انتهای لیست اولویتهای هزینه شرکتها قرار دارند. شرکتها برای بازاریابی، برندینگ و حوزههای دیگر هزینههای سنگین میکنند، اما در زمینه منابع انسانی، آموزش و حال خوب پرسنلشان خیلی سرمایهگذاری نمیکنند.
آیا برای فعالیت در کسبوکار خود با نهادهای دولتی هم دچار چالش هستید؟
اصلا یکی از چالشهای ما بحث مجوزها است. خدماتی که ارائه میدهیم چند حوزه را درگیر میکند و هیچ تعریف مشخصی برای آن وجود ندارد. مثلاً یک جا بحث بازی مطرح است، جای دیگر پذیرایی و گاهی هم گردشگری. برای یک برنامه ممکن است مجبور باشیم چهار یا پنج مجوز بگیریم. البته باید بگویم که اوضاع نسبت به قبل بهتر شده است.
سازمانهای دولتی نیز کمکم بودجههای بیشتری برای این موضوع در نظر میگیرند و نسبت به دو سال پیش، اهمیت بیشتری به آن میدهند. میبینم که خود واحدهای منابع انسانی سازمانها هم دارند روی این برنامهها بیشتر تمرکز میکنند، اما هنوز راه زیادی در پیش داریم. مثلاً هر سه ماه یکبار، سازمانی مبلغی را بدون برنامهریزی بلندمدت برای تیمسازی هزینه میکند و انتظار دارد اتفاق خوبی بیفتد. در حوزه حال خوب و ارتباط، این تا حدی جواب میدهد، اما برای آموزش عمیق، نیاز به برنامهریزی هدفمند و استمرار است.
از برنامههای خود برای آینده کسبوکارتان نیز صحبت کنید؟
ما در عین حال که همسو با طبیعت هستیم، آرامش و حال خوب را دنبال میکنیم، به همان اندازه هم در رشد کردن یاغی هستیم. مثل آب که هم روان است و هم قدرتمند و میتواند همه چیز را تحت تأثیر قرار دهد. ما از جنبه قدرتمند بودنش به این نگاه میکنیم و به شدت برای توسعه برنامهریزی میکنیم. از روز اول که کار را شروع کردیم، ما خودمان بیل میزدیم، محصول میکاشتیم و از مشتری پذیرایی میکردیم. مهم نبود چه پیشینهای داشتیم.
تا الان بیشتر جنبه گردشگری داشتیم، اما در سال جدید بهطور جدی وارد حوزه تولید محصولات کشاورزی سالم و ارگانیک میشویم. فکر میکنم شش ماه دیگر اولین محصولات کشاورزیمان قابل تهیه باشد. محصولاتی که شناسنامهدار هستند. البته در شش ماه آینده به این مرحله نمیرسیم که شناسنامه محصولاتمان آماده شود، اما در برنامههایمان مفهومی به نام «از مزرعه تا میز» داریم. یعنی شما بدانید محصولی که مصرف میکنید کجا تولید شده، چه فرایندی را طی کرده، چه سم یا کودی در آن استفاده شده تا به دستتان رسیده است. این را برای سال آینده برنامهریزی کردهایم و اولین محصولاتمان ارائه خواهد شد.
خود کامزی فعلاً با همین نام، اما با طیف وسیعی از خدمات شکل گرفته و کمکم در حال تخصصی شدن است. در سال جدید، آژانس مسافرتی برای سفرهایمان افتتاح میکنیم، یک کسبوکار در حوزه کترینگ راهاندازی میکنیم که پذیرایی ایونتهایمان را پوشش دهد و خود کامزی در حوزه تیمسازی فعالیتش را ادامه میدهد.
از دل کامزی و کافه مزرعه، حوزه کودک هم بیرون آمده که سه چهار سال است روی آن کار میکنیم و سال آینده جدیتر میشود. لاینهای جدیدی مثل بوتکمپ و دورهمیها را هم شروع کردهایم. «کام تاک» شکل گرفته و سال آینده بهعنوان یک لاین مستقل از کامزی جدا میشود. رویدادهای مناسبتی هم در دل کترینگ قرار میگیرد. اینها لاینهای مختلف ماست که به شرکتهای جداگانه تبدیل میشوند، چون حوزههای کاریشان متفاوت است.
آیا این نوع کسبوکار قابلیت صادرات و ارائه خدمات در خارج از ایران را هم دارد؟
واقعیت این است که ما کم کم داریم به بازارهای خارج از ایران ورود میکنیم. الان در مرحله تحقیقات هستیم تا ببینیم در چه مقاصدی میتوانیم فعالیت کنیم. این توسعه دو جنبه دارد. یکی برگزاری رویدادها، سفرها یا برنامههای تیمی در خارج از ایران. یعنی خدمات کنونی را از نظر محل برگزاری از ایران به خارج ببریم. دیگری توسعه کسبوکارمان در خارج از مرزهاست. داریم کشورهای همسایه و اروپا را بررسی میکنیم تا مقصدی جذاب پیدا کنیم که بتوانیم این نگرش را نه بهصورت کپی دقیق از اینجا بلکه با همین رویکرد در آنجا پیاده کنیم.
و سخن پایانی؟
ما در حقیقت تلاش کردیم تا کاری کنیم که دنیا کمی رنگیتر شود. درست است که این یک بیزینس است و قواعد خودش را دارد، اما برای ما بیزینس اولویت اصلی نیست. این یک تضاد است. از یک طرف داریم تیم میسازیم، اسکیل میکنیم و زیر فشار میرویم تا بیزینس را رشد دهیم، اما از طرف دیگر، در کافه مزرعه و کسبوکارمان سعی میکنیم این نگرش را به آدمها منتقل کنیم که با وجود همه سختیها، به خود مفهوم زندگی بپردازیم. از بودنمان و این فرصت محدود نهایت لذت را ببریم تا روزی که به عقب نگاه کردیم، بگوییم که «دمت گرم، چه خوش گذشت» و راضی باشیم.
انتهای پیام
مرتبط با :