پذیرایی در جلسه‌ های کاری ؛ بودن یا نبودن؟

x تبلیغات
هلو
احمدرضا نخجوانی که یکی از مدیران ارشد هلدینگ سرمایه‌گذاری مکس است، با انتشار متن زیر در صفحه لینکدین خود، تجربه‌ها و رویکرد خود از پذیرایی در جلسه‌های کاری را با دیگران به اشتراک گذاشته است.
«یکی از مسایلی که در جلسات کاری، برای ما عادی، اما برای بیرون از دایره‌ی ما عجیب به نظر می‌رسد، ماجرای پذیرایی در جلسات است. واقعاً نمی‌توانم درک کنم چرا باید یک یا چند نفر، مسئول پذیرایی از دیگران در جلسات و محیط کاری باشند و جلسات کاری را با مهمانی اشتباه می‌گیریم. یک لحظه موضوع مهمان در جلسات را (که البته آن هم نیاز به اعتدال دارد)، کنار بگذاریم. متاسفانه در بسیاری از سازمان‌ها این موضوع عمومیت دارد که صبح تا شب، در جلسات روزمره و داخلی، سینی چایی می‌آید. پشت سر آن، دیگری با موز و نارنگی و شیرینی‌ وارد می‌شود، چنانچه گویی ماموریت کل سازمان این است که خدای ناکرده، دستگاه گوارش کسی از عزیزان برای دقایقی بی‌کار بماند!
حسب انتقال تجربه می‌گویم که من سال‌ها پذیرایی عمومی را در جلسات داخلی شاتل ممنوع کرده‌ و خواسته بودم صرفاً در اتاق جلسات، بطری آب باشد و برای جلسات طولانی داخلی، در گوشه‌ای از اتاق، آب جوش، یک جعبه بیسکوییت و امکان سلف سرویس بسیار ساده باشد. خوش‌بختانه در این همه سال، کسی هم با این روش ظالمانه‌ی من، از گرسنگی، تلف نگردید و این شیوه از مدیریت جلسات، به عنوان یک فرهنگ عمومی، پذیرفته شده بود.»
نخجوانی در ادامه دو تجربه متفاوت خود را مرور و مقایسه کرده است: «به خاطر دارم چند سال قبل، وزیر ارتباطات یکی از کشورها به ایران آمده بود و من هم به عنوان تنها نماینده‌ی بخش خصوصی در جلسه حضور داشتم. در مدت زمانی که من در حال ارایه بودم، مهمان خارجی یادشده با دو همراه، در حال یادداشت برداری با بهترین دیسیپلین و رفتار بودند، اما صدای پس زمینه‌ی جلسه که من را به عدم تمرکز وحشتناک و مرز جنون رسانده بود، صدای همهمه‌ی طرف‌های ایرانی بود که کیک‌های برش خورده‌ی روی میز را دست به دست می‌کردند و یکی به دیگری می‌گفت: «آقای فلانی کیک بر نداشتند. دست به دست، برسونید به ایشان!». در این شرایط، قادر بودم بنشینم و از خجالت اشک بریزم یا فریاد بزنم که: «کارد بخورد آن شکم‌های وامانده. لطفاً برای یک ساعت چیزی نخورید!».
خاطره‌ی دیگر این که در اتاق جلسه‌ با حضور ۱۵ تا ۲۰ نفر از مدیران استانی یک سازمان حاکمیتی، پای تخته با شور و هیجان در حال نوشتن و منطق آوردن با عدد و رقم بودم که یک لحظه به پشت سر نگاه کردم و دیدم که میوه‌‌های پُرسی برای حاضران آورده‌اند و همه مشغول خوردن شده‌اند و دریغ از آن که یک نفر به من نگاه کند یا گوش دهد. در همین حین نیز، رییس سازمان میزبان، به من گفت: «آقا وِل کن!… بیا میوه‌ات رو بخور!» و متاسفانه از این خاطرات، بسیار دارم اما این جا مجال گفتن نیست.»
انتهای پیام
x تبلیغات
آ اس پ
فارکسیو
آمیتیس تراول
x تبلیغات
دریان سفر امید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

x تبلیغات
سلام پرواز ایرانیان