پسری به نام فرشید به خاطر رفت و آمد شدید خواهرش و بیآبرو شدن وی در محل، او را خفه کرد و جسدش را سوزاند. فرشید عنوان کرد که این کار را از سر غیرت و برای راحت شدن پدر و مادرش انجام داده است.
به گزارش کاماپرس، اوایل فروردین ماه 1402 پسری 41 ساله به نام فرشید خبر مفقودی خواهرش را به پلیس داد. بنا به گفته فرشید، خواهرش 35 ساله بود و روز حادثه با وی قرار داشت اما در محل قرار نبود. فرشید در گزارش مفقودی خواهرش بیان کرد که من در حال بازگشت از محل کارم بودم و با خواهرم تماس گرفتم تا ببینم کجاست؟ او در تماس تلفنی گفت که با دوستانش در پارک است. من گفتم که به پارک نزدیکم و دنبالش میروم اما وقتی به آنجا رسیدم خواهرم را ندیدم. از آن زمان هم اطلاعی از او ندارم. با اعلام این گزارش از سوی برادر، تحقیقات پلیس برای پیدا کردن خواهر گم شده به جریان افتاد.
بیشتر بخوانید:
- همدستی فرزند، عروس و کارگر کارواش برای قتل مرد ثروتمند
- به قتل رساندن رفیق فقط به خاطر خوردن آب با پارچ
پلیس برای یافتن ردی از دختر گمشده به سراغ تمامی اعضای خانواده وی، به خصوص فرشید، رفت تا مراودات و رفت و آمدهای این دختر را شناسایی کند. کارآگاهان برای پیدا کردن دختر گمشده فرشید را مورد بازجویی قرار دادند اما این پسر به سوالات مطرح شده متناقض و نادرست جواب میداد. همین موضوع ظن کارآگاهان را بیشتر کرد. جریان بازجویی از فرشید ادامه پیدا کرد و سرانجام این پسر مهر سکوت را درباره قتل خواهرش شکست. فرشید در بازجوییها اعلام کرد که خواهرش با افراد زیادی در رفت و آمد بود و این موضوع باعث بیآبرویی آنها در محل شده بود. انقدر شدت رفت و آمدهای این دختر زیاد شد که تصمیم به قتل او گرفتم. اهالی محل دید خوبی به خواهرم نداشتند و پشت سر او حرف میزدند، من هم غیرتی میشدم.
فرشید نقشه قتل خواهرش را چطور اجرا کرد؟
فرشید درباره جریان قتل خواهرش گفت که نقشه کشتن او را دقیق طراحی کردم و فکر نمیکردم خودم به قتل اعتراف کنم. نقشه آنقدر دقیق بود که حتی خانواده هم شک نکردند. چون خانوادهام تصور میکردند خواهرم در جریان این رفت و آمدها بلایی سرش آمده است. وی در ادامه بیان کرد که من روز حادثه به پارک رفتم. بعد از اینکه خواهرم را سوار ماشین کردم، به جای رفتن به خانه، سمت جاده فیروزبهرام رفتم. میانه راه پیاده شدم و با شال سر خواهرم او را خفه کردم. خیلی مقاومت کرد و من با دبه بنزینی که آماده کرده بودم، جسد نیمه جانش را سوزاندم و بقایای آن را دفن کردم. بعد از اطلاع مفقودی او به پلیس، دوباره سراغ جسد رفتم تا مطمئن شوم ماموران بقایای آن را پیدا نمیکنند. سر صحنه جرم دیدم که سگهای ولگرد در حال بیرون کشیدن بقایای جسد هستند. به همین دلیل بقایا را بیرون آوردم و آنها را جابجا کردم. اما در حین جابجایی حس کردم شخصی دنبالم کرده است. آنجا بود که ترسیدم و خودم را باختم.
فرشید در دادگاه کیفری هم حاضر شد و بیان کرد که به دلیل مسائل حیثیتی این بلا را سر خواهرش آورد. او در دادگاه اظهار کرد که قبلا به خواهرم هشدار دادم مراقب رفتارش باشد. اما گوش او بدهکار نبود و به شدت من و خانواده را عاصی کرده بود. به خاطر همین نقشه قتل او را کشیدم.
بعد از اظهارات فرشید، قضات دادگاه وارد شور و مشورت شدند تا برای وی رای صادر کنند.
انتهای پیام