مجله آنگاه در ادامه شمارههای خاص و موضوعی خود، یکی از شمارههایش را به شهر زیبا و خاطرهانگیز شیراز اختصاص داده است.
به گزارش کاماپرس، علی امیر ریاحی معاون سردبیر، در صفحات نخستین این مجله در قالب یاداشتی در خصوص شیراز چنین نوشته است: «پرداختن و نوشتن دربارهی شهری چون شیراز میتواند هیچ وقت به پایان نرسد، همیشه گوشهای در تاریخ و تبار وهنر و فرهنگ و کوچه پس کوچههایش هست که یا امکان پرداختش نیست، یا مجالش. اما، با همین اندکی که در مجالمان بود، برای چون منی که شیراز را ندیدهام و عطر اردیبهشتی باغهایش را نشیدهام، برای منی که شیراز همواره هیبتی دارد، برخاسته از میان غزلهای حضرت سعدی، حافظ،…»
در یکی از صفحههای ابتدایی این مجله عکسی از چند زن و دختر با چادرهای گلگلی در حافظیه شیراز در دهه 50 چاپ شده است. این عکس ساده و صمیمی، فتح باب نوستالژیکی است به پروندهای 240 صفحهای درباره شاعرانهترین شهر جهان.
شیراز و کریمخان زند
وحید داور از نویسندگان این شماره از مجله با ابراهیم گلستان، کارگردان، مترجم و عکاس مطرح ایرانی گفتگویی داشته است. گلستان اول از کریمخان شروع میکند. هر چند وی معتقد است که در دوره این پادشاه اساس اجتماع تغییری نکرده اما در این خصوص میگوید: « دست کم وقتی که درباره دوره کریم خان حرف میزنیم، یک وضع به هم ریخته هردبیلی نبوده. یک تفاوتی توی دوره کریم خان میبینیم. حتی خودش را پادشا نمیداند، خودش را وکیل الرعایا میداند.»
این نویسنده در این گفتگوی مفصل جدا از اشاراتی که به گذشته شهر شیراز و تاریخ آن دارد، از خاطرات خود در دوران نوجوانیاش، مدرسه، معلمها، همشاگردیها و.. در شیراز صحبت میکند. وی در بخشی از این گفتگو میگوید: «اول کلاس هفتم که من رفتم در دبیرستان شاپور، رئیسش حسامزاده بود، و فوقالعاده بود. مدرسهای بود فوقالعاده مترقی. هر هفته، ما جلسه بحث و انتقاد داشتیم، سخنرانی برای ما میکردند، شاگردهای مدرسه میبایست خودشان سخنرانی میکردند؛ پیشاهنگی فوقالعاده بود. آقای پازارگاد جمعهها ما را میبرد به راهپیمایی. پیربنو رفتیم، برم دلک رفتیم، بولوردی رفتیم، فوقالعاده بود واقعا، و تمامش بازی و قصه و همه این حرفها بود. دوره خیلی خوبی بود.»
داستانهایی از شهر خودمان
گلستان در این خصوص که چرا در داستانهایی که در شیراز نوشته، به جای شیراز مینویسد شهر خودمان، هم میگوید: «نوستالژی من شاید بستگی من به شیرازه. آره، من شیراز را خب دوس داشتم. شیراز به دلایل متلف توی روحیات و حسیات من باقی مانده. یک چیز وسعت داری نیست، یک چیز عمق داری است. اگر بخواهم به صورت فیزیکی نگاه بکنم، از توی کوچههای بهار که رد میشدم، بهارنارنج که همه جا پر با عطاریها، یا رنگرزیها، خب اینها قشنگ بود. زیباییهای محلی آنجا بود دیگر. زیباییهایی که تو ننوی فلورانس نمیبینی، توی رم نمیبینی، توی لندن نمیبینی.»
حسن موریزینژاد از دیگر نویسندگان مجله نیز با غلامحسین صابر، نقاش و عکاس مشهور شیرازی گفتگویی داشته است. این نقاش که به گفته نویسنده بخش زیادی از جوانان شیراز تحت تربیت او رشد کردهاند، چندین نمایشگاه در شیراز و تهران و شهرهای دیگر برگزار کرده و نقش موثری در هنر معاصر شیراز دارد.
گفتگو با محمد کشاورز با عنوان «داستان شیراز»، نگاهی ادبی به پیشینه و جلسات ادبی شیراز با عنوان «ما دو سه مست خلوتی جمع شدیم این طرف»، روایتی از زندگی شاپور بنیاد که در شعر و ادبیات شیراز معاصر و همچنین روایتی از زندگی چند خانواده جنوبی در شیراز در سال 1360 و روایت اقلیتهای دینی شیراز، بخشهایی از این مجله را تشکیل میدهد.
در این شماره همچنین گفتگوها و مطالب خواندنی دیگری از هادی خانیکی، سیروس رومی، فرزاد مقدم؛ مینا رضایی، مهرزاد دیرین، بهرام دبیری و افسانه کامران نیز منتشر شده است. «گدار حافظ» و «کتابی برای داشتن» دو مطلب ویژهای هستند که از زاویهای متفاوت به آرامگاه و دیوان حضرت حافظ نگاه کردهاند.
یکی از خواندنیترین مطالب این شمارۀ آنگاه، به خلبانِ شجاع و وطنپرستی اختصاص دارد که مایه غرور بسیاری از مردم شیراز است؛ شهید عباس دوران که با پروازهای جسورانهاش آسمان عراق و بغداد را ناامن کرده بود. صفحات پایانی مجله نیز به تصاویری اختصاص یافته است که بافت معماری شهر شیراز را نشان میدهد.
پروندههای ویژه آنگاه
سایر شمارههای مجله آنگاه به موضوعهایی مانند «کتاب هفته؛ کتاب همیشه»، «بوشهر؛ دروازه مدارا»، «کافه و کافهنشینی»، «پیکان، رفاقت 50 ساله»، «خیابان انقلاب، خیابان کتاب»، «خیام، شاعر اکنون»، «کرانههای عامهپسندی»، «گالری، مهجور موثر» و «کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان» اختصاص دارد. برای تهیه شماره قبلی آنگاه، میتوانید به سایت این مجله مراجعه کنید.
انتهای پیام
مرتبط با : آنگاه