جان اسکات کتابی به نام «اتاق خواب» را درباره یک روانشناس مخوف و بدنام به نام ویلیام سارگانت نوشته است که در آن به خوبی رفتارهای ناشایسته این روانشناس بدنام با بیمارانش، به خصوص خانمها، به تصویر کشیده شده است.
به گزارش کاماپرس، اتاق خواب روایت بدننمایی دختر چهارده سالهای است که روی صحنهای مقابل چشم دانشجویان پزشکی حاضر میشود و به فرمان سارگانت به نمایش و آموزش میپردازد. این کتاب علاوه بر روایتگری درباره احوالات این دختر، بخش مخوف روان پزشکی بیمارستان رویال واترلو در لندن را هم به تصویر میکشد.
اخبار مرتبط را بخوانید:
- «بیزینس مستری» پر فروش ترین کتاب ایرانی در سایت آمازون
- مونا فرجاد برای کتابخانه نیمه شب روی صحنه می رود
سارگانت در بیمارستان روانی بستری بود
شخصیت سارگانت، به عنوان چهره اصلی این روایت، به خوبی نشان داده شده است. سارگانت در ابتدا قصد ورود به عرصه پزشکی را داشته و از این موضوع ناکام مانده است، به همین دلیل دچار سرخوردگی و فروپاشی روانی میشود و سر از بیمارستان روانپزشکی درمیآورد.
او پس از رهایی از بیمارستان روانپزشکی، به سمت همین رشته میرود. به اعتقاد سارگانت، مغز آسیب دیده با دیگر اندامهای معیوب تفاوتی ندارد و بهترین راه درمان آن تهاجمی، استفاده از دوزهای بالای دارو، شوک الکتریکی یا جراحی، است.
اتاق خواب وحشتناک سارگانت
روش درمانی او روی بیماران، به خصوص خانمها، بسیار وحشتناک است. او بیماران خود را در طبقه بالای بیمارستان، پشت درهای قفل شده نگهداری میکرد که بین آنها اتاق شش تخت خوابی با نام «اتاق خواب» وحشتناکترین بود. در این اتاق، تمام بیماران خانم با داروهای سنگین به خواب سنگین فرو میرفتند و فقط برای غذا، نظافت یا شوک درمانی بیدار میشدند.
یک دوره درمانی این روانپزشک، «خواب عمیق» بود که در آن بیماران تا سه ماه بیهوش بودند و بعد از بیداری به یک زامبی متحرک و بدون حافظه تبدیل میشدند.
سارگانت در این کتاب یک موجود شوم با قدرت زیاد در بخش روانپزشکی بیمارستان است. به اعتقاد سارگانت، اینکه بیماران هیچ خاطره یا تعداد شوک الکتریکی دریافت شده ندارند، ارزش دارد.
او با زنان رفتار خوبی نداشت
بعضی از بیماران وی در دوران خواب عمیق فوت کردند. معمولا خوابهای مصنوعی که او به بیمارانش میداد، خطراتی مثل لخته شدن خون، زخم بستر و عفونت را به همراه داشت.
تسلط او روی زنان و رفتارهای نابهنجارش با آنها نشان دهنده زن ستیزی وی است. سارگانت، استقلال خانمها را مساوی دیوانگی میدانست و به اصلاح اجتماعی معتقد بود. او با روشهای خاص خود خیلی از خانمها را از خاطرات گذشته بیرون آورد و به خانوادههایشان تحویل داد.
انتهای پیام