بخش خصوصی میتواند 30 همت به دولت کمک کند اگر…

هما کبیری - خاموشیهای چندساعته این روزها درست در میانه گرمای تابستان، نه تنها بخش خانگی را با چالش و نارضایتی مواجه کرده که صنایع و کسبوکارهای خرد را هم با تعطیلیهای اجباری روبهرو کرده است. برنامهریزیهای کسبوکارها برای یک تابستان پرکار خروجی لازم را در پی نداشته و در مجموع کسی نیست که از شرایط فعلی برق در کشور رضایت داشته باشد.
برای مشاهده جدیدترین اخبار کسب و کار کاماپرس را در اینستاگرام دنبال کنید.
حمیدرضا صالحی، نائبرئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران و رئیس فدراسیون صادرات انرژی ایران در گفتگو با کاماپرس به تحلیل علل و پیامدهای بحران برق پرداخته است؛ از عدم مدیریت صحیح دولت گرفته تا خارج شدن از مسیر برنامه توسعه و عدم توجه به موقعیتهای استثنایی ایران در استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر.
با مهمترین و قدیمیترین موضوع چالشی بین دولت و بخش خصوصی در این حوزه شروع میکنم. همین حالا بدهی دولت به بخش خصوصی و پیمانکاران حوزه برق یا اعضای سندیکا چقدر است؟
بحث بدهیها بحث ریشهداری است. از دو دهه قبل تا به امروز بدهیها انباشت شده و علت آن هم برمیگردد به اقتصاد انرژی. از مجلس هفتم به بعد بالانس درآمد و هزینه در صنعت برق به هم خورد و موجب شد بدهی به بخش خصوصی و پیمانکارها بالا برود و امروز منجر به کمبود برق در کشور شده است. الان در حوزه نفت و گاز و پتروشیمی بدهی دولت به نظام پیمانکاری و حتی خود صنایع بسیار بالاست. در صنعت برق وزارت نیرو با پول برقی که باید به بخش خصوصی پرداخت کند، بالای 50 همت بدهی دارد. عرض بنده این است که حتی اگر صنایع انرژی در دنیا در جایگاه نخست نباشند، در جایگاههای اول درآمد و اقتصاد کشورها محسوب میشوند اما در کشور ما متاسفانه با سیاستهای غلط صنعت برق به ذلالت و حقارت واگذاشته شده و لطمههای بزرگی در تامین برق مورد نیاز مردم و صنایع به نظام پیمانکاری این حوزه وارد شده است. اگر برای مساله اقتصاد انرژی همان روال برنامه سوم را ادامه میدادند امروز این مشکلات را نداشتیم. چون برنامه سوم توسعه یک برنامه مترقی بود که منجر به این شد که اقتصاد در آن زمان رشد خوبی داشته باشد. در آن زمان رشد اقتصادی 6.8 درصد بود، تورم یکرقمی شده بود، ارز تکنرخی داشتیم، اشتغال 650 هزار نفری ایجاد شده بود. در حوزه انرژی هم قیمتهای انرژی داشت با یک شیبی نسبت به تورم واقعی میشد. اگر بخواهیم ریشه وضعیت نابسامان را در کمبود برق، افزایش بدهیها به پیمانکاران و جامعه فعالین حوزه انرژی پیدا کنیم، یکی از مهمترین دلایل همین بوده که جلوی اجرای برنامه سوم توسعه را گرفتند. طرحی تحت عنوان تثبیت قیمتها به مجلس هفتم داده شد و گفتند میخواهیم به مردم عیدی بدهیم و جلوی افزایش تدریجی قیمتها را گرفتند. لطمه اصلی اینجا زده شد و دولتهای بعدی هم پروژههای سرمایهگذاری را انجام ندادند و این باعث شد که دولت که نه سرمایهگذاری کرده، نه تسریع کرده و نه شرایط را برای سرمایهگذاری بخش خصوصی تسهیل کرده باشد و در حوزههای مختلف انرژی با چالش مواجه بشویم و تاوان آن اشتباهات را پرداخت کنیم.
با این اوصاف، هم اکنون وضعیت تولید صنایع وابسته به برق در بخش خرد و کلان چگونه است؟
ما در بخش تولید واقعا هنوز مشکل داریم و این برمیگردد به حکمرانی انرژی و اقتصاد انرژی که اگر این مساله حل نشود و دولت از تجارت برق خارج نشود، ادامه خواهد داشت و این کمبود سالهای بعد خودش را بیشتر نشان خواهد داد. طی چند سال اخیر کمبود از 4 هزار و 5 هزار مگاوات شروع شد؛ بعد به 7 هزار و 8 هزار مگاوات رسید؛ تا 13 هزار مگاوات بالا آمد و در نهایت سال قبل شد 18 هزار و 700 مگاوات و امسال هم پیشبینی کمبود برق 24 هزار مگاوات است که الان جدای قطعی برق صنایع، شاهد بیبرقی در منازل هم هستیم. این ناشی از سیاستهای غلطی است که تا به امروز ادامه داشته و همچنان با این فرمان پیش میروند. ولیکن در بعد نظام پیمانکاری، پیمانکاران ما برای ساختوساز در حوزه انرژی بسیار نحیف و لاغر شدند و منابعی در دسترس نیست که به اینها تزریق شود. در بخش توزیع برق که با مردم در ارتباط است، بسیاری از شبکههای توزیع بسیار قدیمی هستند و در اثر تحمیل بار زیاد به آنها ممکن است که شبکهها قطع شوند. ممکن است عدهای بگویند که سرانه مصرف مردم ما در برق بالاست، اما این طور نیست؛ سرانه مصرف مردم ما در برق بالا نیست ولی شدت مصرف انرژی ما اشتباه است. یعنی ما بهینه مصرف نمیکنیم. ما در صنعت با یک کیلووات به اندازه دنیا ارزشآفرینی نمیکنیم. این سیاستهای بهینهسازی ما هم موفق نبوده و منجر به این نشده که امروزه یک مصرفکننده خوب در مقیاس دنیا باشیم و باز هم علت برمیگردد به اینکه در حکمرانی انرژی ما نتوانستیم تعریف و اقدامات درستی از اقتصاد انرژی در جایگاه خودش داشته باشیم. هیچ پروژه بهینهسازی در سالهای گذشته اجرا نشده است. چرا که بهینهسازی به صرفه نبوده و کارخانه فولادی که با دستگاههای قدیمی و انرژیبر با دلارهای ارزانقیمت وارد ایران شده، امروز در حالی کار میکند که رقیبش در آن سر دنیا در یک کارخانه مدرن با انرژی کمتر تولید دارد. یا درباره نیروگاهها، ما امروزه نیروگاههایی داریم که در دنیا از آنها به عنوان آهنپاره هم استفاده نمیکنند ولی با راندمان حدود 20 درصد کار میکند. در دنیا این نوع نیروگاهها کاملا منسوخ است. این هزینه انرژی از جیب مردم میرود. و دلیل همه اینها یک چیز بیشتر نیست: حضور دولت در اقتصاد انرژی. هر جا دولت خروج میکند، آنجا شکوفا میشود.
برای توسعه صنعت برق، درخواست بخش خصوصی از دولت چیست؟ راهکارهایی که برای خروج از این مشکل به دولت پیشنهاد دادید چیست؟
واقعیت این است که مساله کمبود برق و گاز و انرژی برای دولتمردان و یا از نگاه افکار عمومی مساله بغرنجی است ولی اگر دنبال راهکار باشیم میبینیم که قابل حل است. پیشنهاد مشخص ما این است که دولت به ما اجازه دهد راهحلمان را ارائه دهیم؛ بخشی از صنعت برق را در دست بگیریم؛ تامین انرژی کنیم و از محل همین ماموریت کمبود برق موجود در کشور را که همین حالا حدود 23 هزار و 24 هزار مگاوات است برطرف کنیم. بالاخره حدود 65 درصد نیروگاهها در تشکلهای مختلف از اعضای ما هستند. ما این پیشنهاد را دادیم و حتی گفتیم به ازای این تغییر ماموریت از دولت به بخش خصوصی حاضریم سالانه 30 همت هم به دولت کمک مستقیم کنیم.
این راهحل که برد-برد است. پس چرا تا به امروز این طرح پذیرفته نشده است؟
علتش شاید برمیگردد به اینکه دوستان در دولت از چیزی به نام قدرت و مدیریت برداشت اشتباه دارند. اعتقاد ما این است که اگر دولت در جایگاه درست خودش بنشیند و نظارهگر باشد و رگولاتوری را آنجا تعریف کند، این مسائل یکییکی حل میشود. ولی اگر بازیگر باشد، وضعیت فعلی ادامه خواهد داشت. الان دولت برق را به فرض از نیروگاهی 209 تومان میخرد و با قیمت 1200 تومان به صنایع میفروشد. شاید دولت فکر میکند این درآمدها برایش قدرت ایجاد میکند ولی از آن طرف ما از دولت میخواهیم که برای خاموشی و عدم توسعه پاسخگو باشد. در این شرایط وظیفه دولت تامین انرژی است نه کاسبی. طرف حساب ما وزارت نیرو هم نیست. چون وزارت نیرو از قدیم یک دستفرمان میرفته و هنوز هم دوست دارد همان را ادامه بدهد. حرف ما با رئیس دولت است که مسئولیت این کشور را با همه مسائل موجود بر عهده گرفته است. تقریبا یکسوم برق را صنایع مصرف میکنند، یکسوم خانگی و یکسوم مابقی هم تجاری و اداری و کشاورزی. حرف ما این است یک سوم برق مصرفی صنعت را به بخش خصوصی بسپارید ما تامین انرژی کنیم و از محل درآمدهای ایجادشده نیروگاههای دوم و سوم را خواهیم ساخت و مساله کمبود برق را حل میکنیم و تضمین هم میدهیم که درآمدهای حاصله صرف توسعه شود. حتی میتوانیم توافقنامه با شخص رئیسجمهور امضا کنیم و اتاقهای بازرگانی بیایند و تعهد بدهند؛ فقط دولت پایش از این تجارت بیرون بگذارید. 30 همت هم بابت حق ترانزیت خشکه به دولت میدهیم ولی وزارت نیرو حاضر نیست این دست فرمان را عوض کند. به مردم و صنایع بیبرقی میدهد و ...
آیا این پیشنهاد را مشخصا به دولت اعلام کردید؟
بله، از طرف فدراسیون انرژی این پیشنهاد را به شخص رئیسجمهور دادیم. رئیسجمهور طرح را به رئیس سازمان برنامه ارجاع داده و یک جلسه هم سازمان برنامه ما را دعوت کرد ولی احساس ما این است که سازمان برنامه هم علاقهای ندارد که این سیاستها تغییری کند. به نظر ما شخص بالاتری از سازمان برنامه و وزارت نیرو باید مسئله را حل کند. یعنی اگر شخص رئیسجمهور به چنین مسائلی ورود نکند، نمیتوان از بدنه دیوانسالار و بوروکرات دولت، مسئله را به راه درستش برد. رئیسجمهور رای از مردم گرفته و حالا باید به مردم پاسخگو باشد. ما هم داریم کمک میکنیم و راهحل ارائه میدهیم ولی این پاس دادن به بدنه دولت به نظر نمیرسد راهحل درستی برای برونرفت از مسائل کشور باشد.
اشاره کردید به دلیل فرسوده بودن بدنه صنعت، اتلاف انرژی بالایی داریم. این میزان چقدر است؟
در شبکههای قدیمی و فسیلی توزیع یک زمانی آمار ما بالای 30 درصد بود. ضمن اینکه در خیلی از شهرهای جنوب موضوعی به نام برق دزدی هم رایج بوده و به این میزان تلفات اضافه میکرد. تغییر نوع ترانسفورماتورها، انتخاب هستهها با تلفات پائین، تعویض کابلهای برق، ارتقای ولتاژ شبکه برای کاهش توان مصرف و خیلی کارهای دیگر باید انجام شود ولی همه اینها نیاز به سرمایهگذاری دارد و دولت هم در بهترین حالت بتواند حقوق کارکنان را تامین کند. باید بخش خصوصی سرمایهگذاری کند اما زمانی میتواند سرمایهگذاری کند و تلفات را به حداقل برساند که پولش برگردد. اینجا بود که دولت حاضر نبود برگشت پول بخش خصوصی را محقق کند. حتی مجلس ورود کرد و ماده 12 را تصویب کرد که از محل صرفهجویی سوخت، این پولها به بخش خصوصی برگشت داده شود. ولی وزارت نفت و وزارت نیرو حاضر نبودند حتی یک پروژه بخش خصوصی را جلو ببرند. در بخش انتقال هم بسیار از برنامه عقب هستیم. به ویژه خطوط شمالی- جنوبی و شرقی- غربی که باید سالها پیش اجرا میشد، هنوز اجرا نشده است. در بخش نیروگاهی هم که همچنان نیروگاههایی داریم که با راندمان 20 درصد کار میکند. یعنی 70، 80 درصد تلفات دارد.
چند تا از این نیروگاهها داریم؟
زیاد نیست اما هنوز وجود دارند. چرا همین را هم نتوانستیم درست کنیم؟ باز برمیگردیم به همان موضوع اقتصاد انرژی. یا مثلا میتوانستیم از خارج نیروگاههای خوب با راندمان بالا وارد کنیم اما به دلیل همان مسائل انحصار و اینها این اتفاق نیفتاد و محدودیت بود. براساس آماری که سازمان جهانی انرژی اعلام کرده، ما کشوری هستیم که بیشترین یارانه انرژی را میدهیم. با پرداخت 108 میلیارد دلار رتبه اول را در پرداخت یارانه انرژی داریم. این هنر نیست و از جیب مردم میرود. ولی در مقابل چین با یک میلیارد و چهارصد و پنجاه میلیون نفر جمعیت، 32 میلیارد دلار یارانه انرژی میدهد. البته ما در فهرست 10 کشور تولیدکننده بیشترین کربن در دنیا هم قرار داریم؛ در آلایندگی هم اول هستیم. اما سایر کشورهایی که در بین تولیدکنندههای آلاینده کربن دنیا هستند، با تولید کربن ثروت زیادی هم تولید میکنند و GDP بالایی دارند. ما در این فهرست کنار کشورهای ثروتسازی مانند آمریکا و چین قرار داریم اما اصلا به اندازه آنها ثروت خلق نمیکنیم.
چرا این موضوع امروز اینقدر مهم شده است؟ ریشه آن به کجا برمیگردد؟
حاکمیت تا حالا پول نفت را مصرف میکرده است. در دولت هفتم و هشتم هم پول نفت خرج توسعه میشد. براساس آمار، دولت هفتم و هشتم وقتی صنعت برق را به دولت بعدی تحویل میدهد، 39 هزار و 500 مگاوات نیروگاه نصب شده داشتیم. 17 هزار و 500 مگاوات هم قراردادهای پروژههای نیروگاهی بوده که بیش از 70 درصد پیشرفت داشتند یعنی 45 درصد ظرفیت نیروگاههای نصب شده قرارداد پروژههای آماده افتتاح به دولت بعدی داد. دولت نهم و دهم که صنعت برق را تحویل دولت بعد داد، 60 هزار مگاوات نیروگاه نصب شده داشتیم و 5 هزار و 700 مگاوات قرارداد در حال اجرا میدهد یعنی 7 درصد. آن 45 درصد شد 7 درصد. شما با همین عدد متوجه میشوید چه چیزی پیش روی کشور است.
به نظر شخص شما این اتفاق تعمدی بوده یا نتیجه ناکارآمدی؟
من واقعا نمیدانم اسمش را چه میتوانم بگذارم ولی چیزی که مشخص است این است که دولتها همه برای آبادانی آمدهاند. چون صنعت برق صنعت زیرساختی است، دولتها همواره تلاش کردهاند زمینه را برای دولت بعدی مساعد کنند. دولت نهم این کار را ادامه نداده و گفته بخش خصوصی بیاید برای سرمایهگذاری، در حالی که خودش درآمد زیادی از نفت داشته ولی پروژه در این بخش تعریف نمیکند و به بخش خصوصی هم اجازه ورود نمیدهد که در قالب درستی سرمایهگذاری کند. دولت یازدهم و دوازدهم هم همان فرمان را ادامه میدهد؛ تا جایی که امروز به این کمبود 24 مگاوات رسیدیم.
یک عده معتقدند این کمبود برق فعلی، ناشی از یک سری ماینرها و صادرات برق به کشورهای همسایه از جمله عراق است. شما این گفته را تایید میکنید یا خیر؟
در مورد صادرات برق به کشورهای همسایه، کل تبادل انرژی ما با کشورهای همسایه به دو هزار مگاوات هم نمیرسد. در بهترین و بالاترین حالت که ما برق صادر کنیم، هزار و 300 تا هزار و 500 مگاوات است و بقیه را هم وارد میکنیم. در قرارداد این هزار و 500 مگاوات که عمدهاش به عراق است و بعد پاکستان و افغانستان مادهای وضع شده که اگر نیاز کشور بالا بود، برق صادراتی کاهش پیدا میکند. لذا در این ایام من چک کردم برق صادراتی ایران به عراق قطع نشده اما به حد بسیار بسیار نازل رسیده است. در رابطه با ماینرها، هم بخش رسمی وجود دارد و هم بخش غیررسمی. در بخش رسمی دولت برق را هر کیلووات حدود 4 هزار تا 5 هزار تومان میفروشد که در سه، چهار ماه تابستان آن را قطع میکند. به صورت قانونی با آنها قرارداد امضا کرده است. اما براساس تخمینی که دوستان در بخشهای مختلف از جمله وزارت نیرو دارند، میزان مصرف غیررسمیها نباید بیش از 2 هزار مگاوات باشد. اینکه در جنگ دوازدهروزه هم اعلام کردند که به دلیل قطع اینترنت اوضاع شبکه بهتر شد، به نظر من شاید دقیق نباشد. چون در این مدت کارخانهها هم تعطیل شدند و یک مصرفکننده بزرگ به نام شهر تهران خالی شد.
کشورهای دیگری که به اندازه ما پتانسیل استفاده از انرژی خورشیدی را ندارند، از مزارع بزرگ سلولهای خورشیدی برای تولید انرژی استفاده میکنند. چرا بخش خصوصی وارد این موضوع نمیشود تا کمبود برق هم جبران شود؟
ما در بحث انرژی خورشیدی با 300 روز آفتابی و ارتفاعات با تشعشعات خوب در دنیا سرآمد هستیم. کنار دریای خزر ما از اروپا از نظر تشعشعات خورشیدی وضعیت بهتری دارد. ما در تولید برق خورشیدی امروز در جایگاه خوبی نیستیم. در صورتی که در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر زود شروع کردیم. وقتی نیروگاه منجیل افتتاح شد، ترکها برای بازدید میآمدند ولی همان ترکها الان از 13 هزار مگاوات تولید برق از نیروگاههای تجدیدپذیر مخصوصا خورشیدی عبور کردند. آلمانیها 20 تا 30 درصد از برق خود را با تکیه بر انرژیهای تجدیدپذیر تولید میکنند. در دنیا کشورهایی هستند که بیش از 45 درصد برق مورد نیازشان را از انرژیهای تجدیدپذیر تولید میکنند. کشور ما در حدود 90 هزار مگاوات ظرفیت نیروگاههای بادی و خورشیدی دارد. یعنی تجارتی معادل 90 میلیارد یورو که با خط و پست بیشتر هم میشود. این رقم آنقدر هست که حتی جا دارد از سایه وزارت نیرو و نیروگاههای حرارتی خارج شود و رئیسجمهور فرد مشخصی را برای آن انتخاب کند. ما هم در بخش خصوصی برایش یک انجمن درست کردیم به نام انجمن ساتکا. ما الان کمتر از هزار مگاوات تولید برق از نیروگاه خورشیدی داریم.
در راهکاری که به دولت ارائه کردید چرا نامی از این انرژی نبردید که بخش خصوصی به این موضوع ورود کند؟
نقد ما این است که بخش خصوصی اقدام هم کرده اما کشور برای هر کار بزرگی آماده نیست و خود دولت خودبهخود مانع انجام پروژههای بزرگ میشود. سازمان دولت آماده نیست درگیر پروژهای در حد چندهزار مگاوات شود. کشورهای دیگر هم به تدریج شروع کردند. ما هم نمیتوانیم انتظار داشته باشیم امروز یکباره صاحب 30 هزار مگاوات انرژی خورشیدی شویم یا کمبود برق را از انرژی خورشیدی جبران کنیم. از نظر فنی هم درست نیست. هم باید بهینهسازی در دستور کار باشد هم استفاده از پتانسیل خورشیدی. سیاستگذاری تا به امروز در حوزه انرژی خورشیدی تشویقی نبوده است. مثلا قانونی در مجلس وضع میشود که مصرفکنندگان بالای یک مگاوات باید برق خورشیدی داشته باشند؛ اگر نداشته باشند برقشان را قطع میکنیم یا درصدی از قبضشان را بر اساس تعرفه آزاد حساب میکنیم. این سیاست تنبیهی است. در دنیا مثلا به شما وام بلندمدت با بهره کم میدهند. اما در کشور ما همین حالا یک نفر در بخش خانگی میخواهد پنلهای خورشیدی برای تولید 5 مگاوات برق بزند و از بانک تقاضای وام میکند. آیا در بانک بند یا تبصرهای برای وام انرژی تجدیدپذیر تعیین شده؟ ولی همین فرد اگر بخواهد از فلان شرکت موتورسیکلت بخرد که آلایندگی هم ایجاد میکند، به راحتی وام به او تعلق میگیرد. این سیاستهای نادرستی است. دولت در انرژیهای تجدیدپذیر شروع به کار کرده و قدمهایی هم برداشته و در این سالها هم قیمتهای خرید برق را بهتر کرده ولی هنوز با دنیا فاصله داریم. در دولت قبل اتفاق خوبی که افتاد راهاندازی تابلوی سبز در بورس انرژی بود. یعنی تولیدکننده برق میتواند برق را با قیمت نسبتا واقعی عرضه کند و خریداران تابلوی سبز هم با توجه به شرایط موجود کمبود به آن برق نیاز دارند و خیلی هم بها میدهند و حاضرند برق را به قیمت واقعی بخرند و مثلا فولاد درست کنند و در بازارهای جهانی عرضه کنند.
آثار آن چه بوده است؟
امروز هر چه پروژه خورشیدی استارت میخورد به دلیل آن تابلوی سبز است نه به خاطر خرید برق توسط دولت. چون خرید برق از سوی دولت هم قیمتش پایین است هم اینکه بانکها میگویند هرجا دولت و وزارت نیرو از شما برق میخرد ما ورود نمیکنیم. ولی جایی که خریدار شما تابلوی سبز است و پول شما آنجا نقد میشود، بانکها هم تسهیلات میدهند. در دنیا قوانینی در حال وضع شدن است که ممکن است ما را به مسیری ببرد که نتوانیم محصولات خودمان را صادر کنیم. به همین دلیل بعضی از کارخانجات بزرگ ایران در حال احداث نیروگاههای خورشیدی هستند. چون فردا بتوانند فولادشان را صادر کنند. اروپا قانونی وضع کرده به نام کربن بردر. از سال 2026 اگر قرار باشد کالایی وارد اروپا شود، باید گواهینامه کاهش کربن یا تولید برق پاک در کنارش داشته باشد. شرکتهای فولادی به خاطر آینده صادرات خودشان به سمت موضوع فولاد سبز رفتند.
به نظر شما به عنوان نماینده بخش خصوصی، در حالت خوشبینانه چه زمانی میتوان به ظرفیت 90 هزار مگاوات در تولید برق خورشیدی رسید؟
من متاسفانه خیلی خوشبین نیستم اگر دولت در جایگاه خودش بنشیند میتوانیم بخشی از کمبود برق را در حدود 30 هزار مگاوات در دو، سه سال آینده جبران کنیم.
مشخصا برای این مورد درخواست شما از دولت چیست؟
دولت نقشش را عوض کند. جای بخش خصوصی ننشیند و در تجارت برق ورود نکند و به جای بخش خصوص واردات پنل و تجهیزات مورد نیاز را انجام ندهد.
بخش خصوصی آنقدر قدرت دارد همه این کارها را بکند؟
بله. بخش خصوصی را خودمان باید قوی کنیم. یک سیاست غلط بخش خصوصی را نابود میکند. در مقابل یک سیاست درست میتواند بخش خصوصی را بالا ببرد. یادمان باشد کشور را بخش خصوصی میسازد نه دولت. دولت در همه بنگاههای ما شریک است. چرا میخواهد رقیب من شود؟ الان در مالیات و بیمه و ... 30 درصد شریک است. خب بگذارد من بزرگتر بشوم که سهم بیشتری ببرد. چرا دولتهای ما از بزرگ شدن بخش خصوصی و اقتصاد لذت نمیبرد؟ فقط در برنامه سوم توسعه بود که اقتصاد در حال بزرگ شدن بود، وگرنه دولتهای بعدی به درآمدهای نفتی خودشان مینازیدند.
کسبوکارهای کوچک چقدر از این قطعی برق آسیب دیدند؟
در صنایع یک عدمالنفع و یک ضرر بزرگی اتفاق افتاد؛ آن هم مقطعی نیست و درازمدت است. از دست دادن بازارها در آینده چطور قابل توجیه است؟ اشتغال کشور از این بحران آسیب دید. صنایع پاییندست هم متضرر شدند. دولت بستههای حمایتی هم تعریف کرد اما این حمایتها پاسخگوی این حجم از زیان نیست. این یک مطالبه جدی است؛ چه بزرگ و چه کوچک. چرا باید یخچال مردم از کار بیفتد و مایحتاجی که به سختی تامین شده از بین برود؟ اینها همه آسیب است. امیدوارم اگر در جایگاهی قرار میگیریم و مسئولیتی بر عهده ماست و کوتاهی اتفاق افتاده بپذیریم و عذرخواهی کنیم.
انتهای پیام