چرا مدیران بزرگ به‌جای هدف‌گذاری سراغ تصمیم‌سازی می‌روند؟

کد مطلب: ۳۵۹۵۹۵
چرا مدیران بزرگ به‌جای هدف‌گذاری سراغ تصمیم‌سازی می‌روند؟

آیا تا به حال به‌عنوان یک مدیر و استفاده‌کننده از داشبوردهای مدیریتی از خود پرسیده‌اید در سازمان شما سالانه چه تعداد تصمیم گرفته می‌شود؟ چه کسانی تصمیم می‌گیرند؟ و چند درصد از این تصمیمات واقعاً اثربخش و هم‌راستا با مسیر رشد سازمان هستند؟

به گزارش کاماپرس طبق بررسی شرکت  Cloverpop، هر سازمان عضو Fortune 500 به‌طور میانگین سالانه بیش از ۱۰ میلیون تصمیم می‌گیرد. تفاوت میان مدیران معمولی و مدیران تحول‌آفرین در همین نقطه شکل می‌گیرد:  کیفیت تصمیمات.

شرکت‌ها سال‌هاست بر هدف‌گذاری، شاخص‌سازی و گزارش‌گیری تمرکز دارند، اما تحقیقات نشان می‌دهد تأثیر تصمیم‌گیری بر نتایج کسب‌وکار سه برابر هدف‌گذاری است. به بیان ساده، آینده‌ی سازمان شما نه با اهدافی که می‌نویسید، بلکه با تصمیماتی که امروز می‌گیرید ساخته می‌شود.

پیام برای مدیران

مفهوم کلیدی

اصل تصمیم‌سازی

بر «تصمیماتی اجرایی» تمرکز کنید، نه بر «اهداف روی کاغذ»

هدف‌گذاری فقط نیت است؛ تصمیم، آغاز عمل است

پیام برای مدیران

احساسات را ثبت کنید، ولی تصمیم را با منطق بگیرید

احساس باید تحلیل شود، نه مبنای تصمیم

احساسات، داده‌اند نه فرمان

نقش‌ها را شفاف کنید و ورودی‌ها را پیش از جلسه بگیرید

تصمیم گروهیِ هدفمند، کیفیت تصمیم را بالا می‌برد

هیچ‌کس به‌اندازه‌ی شش نفر با هم باهوش نیست

داده‌ها را به بینش قابل‌عمل تبدیل کنید؛ مثل مدل دلتاهاب

وضوح استراتژی، پیش‌شرط تصمیم مؤثر است

از داده تا تصمیم

تضاد دیدگاه را بپذیرید؛ هر تصمیم فرصتی برای یادگیری است

تصمیمات سخت، آینده‌سازند

رهبران تصمیم‌ساز، آینده‌سازند

1)تصمیم، تعهد است نه آرزو

در پژوهشی با همکاری مدرسه‌ی کسب‌وکار استنفورد مشخص شد:

نتایج نشان می‌دهد حدود ۸۹٪ از افرادی که تصمیمی گرفته‌اند (مثل «شغل جدید بگیرم یا نه») واقعاً آن را اجرا کرده‌اند و تنها ۳۰٪ از کسانی که صرفاً هدف تعیین کرده‌اند، به آن هدف رسیده‌اند.

اهداف معمولاً «آرزوهایی مکتوب» هستند، در حالی‌که تصمیم، تعهد به عمل است. تصمیم‌گیری واقعی مسیرهای جایگزین را حذف می‌کند و اقدام را ناگزیر می‌سازد.

برای مدیران، این یعنی به‌جای تمرکز بر این‌که «می‌خواهیم چه به‌دست آوریم»، بپرسیم «چه تصمیمی باید بگیریم تا آن هدف محقق شود؟»

2) احساسات، داده‌اند نه فرمان

در محیط‌های پیچیده‌ی سازمانی، تصمیم‌گیری احساسی می‌تواند گمراه‌کننده باشد. احساسات مانند چشم‌بند اسب مسابقه‌اند: تمرکز می‌دهند اما دید را محدود می‌کنند.

مدیران باتجربه یاد گرفته‌اند احساس را داده ببینند، نه دستور. قاعده ساده است:

«از احساسات استفاده کن وقتی بینش می‌دهند، نه وقتی کنترل تو را در دست می‌گیرند. »

برای حرکت در این مسیر، سه گام کافی است: احساسات خود را شناسایی و مکتوب کنید؛ یک‌بار تصمیم را بدون فرض وجود آن احساسات بازبینی کنید؛ و نهایتاً ناهماهنگی ذهنی را تحمل کنید، چون تضاد فکری نشانه‌ی رشد است.

رهبرانی که در حضور احساسات تصمیم عقلانی می‌گیرند، از مدیر واکنشی به رهبر تحول‌گرا ارتقا می‌یابند.

داشبورد مدیریتی- کاماپرس

3)هیچ‌کس به‌اندازه‌ی شش نفر با هم باهوش نیست

تحقیقات نشان می‌دهد تیم‌های تصمیم‌گیری متشکل از ۵ تا ۷ نفر، تا ۷۵٪ تصمیمات بهتری می‌گیرند. اما کیفیت تیم مهم‌تر از اندازه‌ی آن است.

سه اصل عملی نیز مسیر کار تیمی را روشن می‌کند: نخست، نقش‌ها را با الگوهایی مانند RAPID یا DACI شفاف کنید تا معلوم باشد چه کسی پیشنهاد می‌دهد، چه کسی تصمیم نهایی را می‌گیرد و چه کسی اجرا را بر عهده دارد؛ دوم، ورودی‌های هر عضو را پیش از جلسه و به‌صورت مکتوب دریافت کنید؛ سوم، دلایل تصمیم را به‌روشنی منتشر کنید تا حتی مخالفان نیز به روند اعتماد کنند.

4)از داده تا تصمیم؛ نقش فناوری در رهبری هوشمند

“Ensure that your organization has a well-defined, universally understood strategy. When the strategic intent of an organization is clear, empowerment is much easier because it allows teams to pull in the same direction.”

ترجمه متن بالا

اطمینان حاصل کنید که سازمان شما دارای استراتژی‌ای روشن و قابل‌درک برای همه است. وقتی هدف استراتژیک سازمان شفاف باشد، توانمندسازی تیم‌ها آسان‌تر می‌شود، زیرا همه در یک مسیر و جهت واحد حرکت می‌کنند.

سایتMcKinsey & Company  در این گزارش تحلیلی خود به اهمیت وضوح استراتژی در تصمیم‌سازی سازمانی اشاره می‌کند و تأکید دارد که سازمان‌های موفق پیش از هر چیز، جهت استراتژیک خود را برای همه اعضا شفاف می‌کنند.

دلتاهاب (DeltaHub) نیز در همین راستا، ابزار یکپارچه‌ای از مجموعه‌ی دلتاویژن است که داده‌های خام سازمان را به اطلاعات قابل اتکا برای تصمیم‌گیری تبدیل می‌کند. اگر ERP یا سیستم اطلاعاتی فعلی شما صرفاً داده جمع‌آوری می‌کند اما بینش نمی‌دهد، دلتاهاب برای پر کردن همین خلأ طراحی شده است.

مدیران از طریق داشبوردهای مدیریتی دلتاویژن می‌توانند ارتباط میان داده و تصمیم را به‌صورت زنده ببینند، سناریوهای تصمیم را بر اساس داده‌های واقعی بسنجند و از گزارش‌محوری به تصمیم‌محوری عبور کنند.

اگر قصد دارید از «هدف‌گذاری مدیران بزرگ» به «تصمیم‌سازی مدیران بزرگ» عبور کنید، ارزیابی وضعیت فعلی داشبوردها و یکپارچگی داده‌ها نقطه‌ی شروع است و دلتاهاب این مسیر را برای مدیران ارشد کوتاه و شفاف می‌کند.

5)رهبرانی تصمیم‌ساز، آینده‌سازند

مدیران تحول‌گرا می‌دانند تصمیم خوب الزاماً تصمیم آسان نیست. آن‌ها از تعارض دیدگاه‌ها نمی‌ترسند، تضاد ذهنی را به رسمیت می‌شناسند، و از هر تصمیم، یک آزمایش طبیعی برای یادگیری سازمانی می‌سازند.

داشبورد مدیریتی- کاماپرس

درآخر

هدف‌گذاری بدون تصمیم‌سازی فقط آرزوست؛ داده بدون تصمیم، صرفاً شواهد بی‌عمل است؛ و احساس بدون منطق، تنها یک واکنش گذراست.

رهبران جدید با تکیه بر ابزارهایی مانند دلتاهاب و فرهنگ تصمیم‌گیری علمی و تیم‌محور، آینده‌ی سازمان خود را مهندسی می‌کنند نه با شعار، بلکه با تبدیل همان پرسش بنیادین به اقدام؛ امروز تصمیمی بگیریم که فردای سازمان را تغییر دهد؛ تبدیلِ سؤال به اقدام، همان جمع‌بندی رهبری داده‌محور است.

سوالات متداول

تفاوت هدف‌گذاری و تصمیم‌سازی در مدیریت چیست؟

هدف‌گذاری تعیین مقصد است، اما تصمیم‌سازی انتخاب مسیر حرکت به‌سوی آن هدف است. مدیران مؤثر به‌جای تمرکز بر تعیین اهداف متعدد، روی تصمیماتی تمرکز می‌کنند که واقعاً مسیر سازمان را تغییر می‌دهند.

دلتاهاب چگونه به تصمیم‌سازی مدیران کمک می‌کند؟

دلتاهاب با یکپارچه‌سازی داده‌های خام و تبدیل آن‌ها به شاخص‌های تحلیلی، به مدیران کمک می‌کند تصمیمات سریع‌تر، دقیق‌تر و مبتنی بر داده بگیرند؛ بدون نیاز به گزارش‌گیری‌های تکراری و زمان‌بر.

چه سازمان‌هایی بیشترین بهره را از دلتاهاب می‌برند؟

سازمان‌هایی که در آن‌ها حجم بالایی از داده تولید می‌شود و تصمیم‌گیری‌ها به‌صورت پراکنده انجام می‌گیرد، بیشترین منفعت را از دلتاهاب خواهند داشت. این نرم‌افزار داده را به دیدگاه مدیریتی تبدیل می‌کند و هماهنگی تصمیمات را در سطح کل سازمان افزایش می‌دهد.

انتهای پیام

مرتبط با:

ارسال نظر